شغل شریف شاعری و نویسندگی
چند روزپیش که پسرم را برای ثبت نام به مدرسه ای بردم ضمن صحبت با مدیر محترم ،ایشان فرمودند :شغل شریف حضرتعالی ؟
خیلی مودبانه عرض کردم بنده جسارتا نویسنده هستم آقای مدیر که انگار جواب سوالشو نگرفته بود با تاکید گفت : منظورم شغل شریف شماست
دوباره عرض کردم نوسینده هستم گهگاهی کتاب می نویسم گاهی برای مجلات و سایت ها می نویسم گاهی برای دل خودم مینویسم
لبخند ملیحانه ای زد و گفت یعنی بیکار هستید ؟
شرمسارانه سرم را انداختم پایین و فرم مخصوص را پر کردم و ...
یادم آمد چند ماه قبل در دفتر نشر ثالث نزد محمد علی جعفریه مدیر انتشارات بودم و از هر دری صحبت می کردیم که یکباره رو کرد به من و گفت راستی الان به چه کاری مشغولی ؟
بنده بادی به غبغب انداختم و با غرور گفتم در حال حاضر چند تا کار دارم که هم زمان انجام می دم جعفریه با گشاده رویی گفت به به چه کاری ؟
گفتم : مشغول نوشتن مجموعه کتاب چهل گانه ای در زمینه شناخت و زندگی چهل شاعر امروز از نیما تا شمس لنگرودی و بعد از آن هستم که با حجم کم و قیمت ارزان منتشر میشه تا ما حداقل اطلاعات در باره زندگی و شعر شاعرانی مثل م – آزاد یا منوچهر نیستانی یا احمدرضا احمدی و... داشته باشیم .
مدیر نشر ثالث گفت : خوب خوب
با اشتیاق تمام ادامه دادم : البته یک کار تخصصی در باره معنا شناسی شعر امروز فارسی و یک کار هم به نام شعر مدرن فارسی در دست تالیف دارم و راجع به یدالله رویایی هم دارم چیزی می نویسم .
نفس عمیقی کشید و گفت : اینا درست اما با نوشتن که زندگی پیش نمیره منظورم زندگیت چه جوری پیش می ره شغلت چیه ؟
کمی خجالت کشیدم و با شرمندگی گفتم : ای ... می گذره وآن روز هم گدشت .
یادم می آد چند سال قبل که دیدار یار نصیبمان شد ونزد فریدون مشیری رفتم تا طرح کتاب ترانه آبی را با او در میان بگذارم . بعد از ساعتی گپ و گفت و گو رو به من کرد و گفت : چی کار میکنی ؟ با افتخار گفتم : دا ... دا... دانش... دانشجو هستم
راستی شغل شریف شما شاعران و نویسندگان چیه ؟
با نام خدا
سلام
خبر ــ خبر ــ خبر
من به روز کردم و با یک غزل در خدمت شما هستم.
یا حق
سلام :
متاسفانه اکثر کسانیکه مخشون پره جیبشون خالیه چون عقل معاد دارند نه عقل معاش و برعکس این هم خیلی مصداق داره . زیادند کسانیکه جیبشون پره اما مخشون خالیه ...
چه طوری دوست عزیزم؟
این جا را به هواخوری می برم بی منت!
تو کجاهایی ؟
..............
خب ، این جا ها یی که ماها را توی خودش جا می دهد این جوری هاست دیگر!
ما که جا نمی زنیم می زنیم؟
..
..
..
این چه خبر چه خبر که دم به دم از لب مان می کشد پر... بزن بیا هواخوری رفیق!
سلام. ممنون از اینکه مرا لینک کردید. لینک شما نیز اضافه خواهد شد تا فرصتی دیگر بدرود
سلام سلام و سلام
از اینکه شمارا اینجا دیدم بسیار خوشحالم
موفق باشید
درود !
فرهیخته ی گرامی ، بدیوسیله از شما دعوت به عمل می آید تا در انجمن مجازی شعر و ادب ایران شرکت نموده و دوستان را از نقد و نظر خود بهره مند سازید .
( ارادتمند: محسن رضوی )
وما افریده شده ایم برای اینکه کلمه بماند وکلام
در محضر شما خواهم بود دستور بفرمایید
سلام دوست من . مرسی که سر زدی . اگر من شماره ی دوم ؛ دریچه؛ را که نقدی در آن داشتم بخواهم باید چه کنم ؟ راهنماییم کنید .
وبلاگتان را خواندم - با احترام