حرف نو

فرهنگ هنر و ادبیات

حرف نو

فرهنگ هنر و ادبیات

دو قدم مانده به روشنفکری

دو قدم مانده به روشنفکری

                                                                   یادداشت اول    

     

 این روزها خیلی ها در باره حضور  شمس لنگرودی  در برنامه دو قدم مانده به صبح شبکه چهار سیما صحبت می کنند و نگاه اغلب آنها نگاه متعجبانه  است واین شگفتی از دو سو قابل تحلیل است . اول اینکه چه شد که تلویزیون از نماینده جبهه ی روشنفکری    برای گفت و گو دعوت کرد و دیگر  اینکه  شمس لنگرودی  چطور این دعوت را اجابت کرد .

     به باور بنده هیچ کدام از این دو مقوله شگفت انگیز  نیست .  در بخش اول  خود سانسوری برنامه سازان صدا و سیما مهمترین عامل در عدم دعوت است . برنامه سازان برای گذران زندگی ناگزیر بودند و هستند که اوامر مدیرانه ی مدیران گروه را برآورده  کنند و مدیران هم برای حفظ موقعیت  شغلی و گاه  به خاطر  بی سوادی و نداشتن شناخت موضوع  دست به خود سانسوری می زدند و می زنند  وبه اصطلاح  کاسه ی داغ تر از آش شده اند . تا آنجا که من اطلاع دارم صدا و سیما مانع حضور شاعران غیر دولتی در برنامه هایش نبود بلکه این  برنامه سازان و  مدیران بودند که قدرت جسارت نداشتند تا ساختارشکنی کنند  واین همان خود سانسوری است که در دل و جان برنامه سازان سازمان صدا و سیما هست و در جان و جهان محمد صالح علا نیست و نخواهد بود .

     دیگر اینکه کی از امثال شمس لنگرودی دعوت شد که آنها اجابت نکردند . پیش از این مگر زنده یاد منوچهر آتشی شرکت نکرده بود یا فرخ تمیمی و یا م – آزاد . البته در رادیو این مساله کاملا متفاوت است بسیاری از روشنفکران حضوری یا تلفنی در برنامه های مختلف فرهنگی و ادبی  شرکت کردند .   حتی   شمس لنگرودی در اواخر دهه ی شصت  جزو نویسندگان  برنامه ی در انتهای شب بود که نوشته های تحقیقی و انتقادی او با صدای  امیر نوری از رادیو سراسری پخش می شد .

     اگر بحث دولتی و غیر دولتی  بودن در میان است مگر فرهنگسراها دولتی نیست مگر روزنامه ها سیاسی و دولتی نیست مگر مدارس و دانشگاه ها دولتی نیست مگر انتشاراتی ها  دولتی نیست که روشنفکران ما با آن ها همکاری می کنند . من تصورم این است که بسیاری ناخواسته و یا ناآگاهانه  این مرزبندی را ترسیم کردند و طبعا امروز با حضور شاعر ارجمند شمس لنگرودی در تلویزیون  کمی شگفت زده شدند . 

       و از جوان ترها شاعر جنجالی این روزها و روزها ی بعد علی عبدالرضایی  مگرسال ها با حوزه هنری  سازمان تبلیغات همکاری نمی کرد مگر شاعر خوب و فهیم ما حافظ موسوی و مهرداد فلاح با مجله ی شعر حوزه همکاری نداشتند . من نمی فهمم  این کجایش عیب است  ومایه ی شگفتی ؟ من در این زمینه نمونه ها بسیار دارم و هیچ کدام را هم  عیب نمی دانم و برای همین امروز وقتی شمس را در تلویزیون می بینم شگفت زده نمی شوم . پس تعجب نکید اگر چندی دیگر چهر ها ی دیگر روشنفکری را در جعبه ی جادویی تلویزیون دیدید .

 

                                                                              محمدرضا محمدی آملی

نظرات 1 + ارسال نظر
زلف شه (zelfe_she) چهارشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 14:09 http://www.babr-e-ashegh.blogfa.com/

سلام دوست من !

همیشه به اینجا که می ایم از مطالب روز با خبر می شوم و این برای من از همه جا بیخبر که در لاک سکوت خودم فرو رفته ام بسیار خوب است

واقعا دست مریزاد

در ضمن من هم کاملا با نظر شما موافقم
ولی می دانی چیست ؟ ما آدمهای ایرانی عادت کردیم همیشه اعتراض کنیم و نق بزنیم بی آنکه اندکی حتی اندکی
قضاوتهایمان را کنار بگذاریم و نگاه کنیم

چون به ما گفتند که باید همیشه انقلابی و معترض باشید ولی نگفتند جایی هم برای صلح و دوستی بگذارید
و ما هم یادمان رفته که قرار است در مقابل بدیها و ناراستی ها معترض باشیم نه در مقابل اتفاقهای خوب

چه فرقی میکند اتفاق خوب از جانب یک گروه خوب ابشد یا بد
اتفاق خوب، خوب است دیگر !
(البته منظورم این نیست که مثل کبک سر در برف داشته باشیم و هوشیار نباشیم و ساده لوحانه همه چیز را خوب ببینیم ! )

راستی همیشه از پیامهای پر برتان بسیار ذوق زده می شوم

دلم حسابی برای هوای شمال لک زده
اگر آنجا هستید جای مرا خالی کنید و به جای من زیر آسمان همیشه ابری بروید و جای من یک نفس عمیق بکشید

هاه ه ه ه ...!!!

ارادتمند :‌پیروزه قلی پور

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد