خانهی اخوان ثالث در حال ویرانی:
زردشت: به اعتراضهایم خندیدند
سهلانگاریهای نسبت به حفظ بناهای فرهنگی-تاریخی ادامه داد. خانهی زندهیاد مهدی اخوانثالث که دو سال قبل با توافق تبدیل شدن به خانه-موزه به شهرداری فروخته شده، روز به روز به نابودی نزدیکتر میشود.
ایلنا: شاعران، نویسندگان و هنرمندان در هرکجای جهان از مفاخر کشورشان به شمار میآیند و حفظ یاد و خاطرشان، موید جایگاه فرهنگی یک جامعه است. در این راستا، حفظ منازل چهرههای سرشناس فرهنگ و هنر و تبدیل آنها به موزه، یکی از اصلیترین اقداماتیست که ضرورت تاریخی دارد. به عنوان مثال خانه-موزهی ارنست همینگوی نویسنده آمریکایی و خالق رمان پیرمرد و دریا در حومه شهر شیکاگو که شهرتی جهانی دارد.
اما این رویه در تاریخ معاصر ما نقش کمرنگی داشته و کمتر پیش آمده که خانهی شاعر یا نویسندهای پس از فوت، به خانه-موزه تبدیل شده باشد. این مساله از دو منظر قابل بررسیست. اول اینکه مسوولیت این کار به عهدهی نهادهای دولتیست که در واقع مدعیان حفظ و ترویج فرهنگ و هنر کشور هستند. بنابراین نباید از بازماندگان چهرههای سرشناس و مردم توقع داشت که مسوولیت و هزینهی تبدیل این منازل را به موزههایی برای علاقهمندان به تاریخ فرهنگ و هنر متقبل شوند.
مسالهی دوم این است که حتی اگر بازماندگان و علاقهمندان به تاریخ فرهنگ و ادب این مرز و بوم بخواهند اقداماتی ولو منفعل در این حوزه داشته باشند، آیا نهادهای فرهنگی و امنیتی چنین اجازهای را به آنها خواهد داد؟ پاسخ منفیست زیرا مرزبندی بین خودی و غیرخودی؛ و متعهد و غیرمتعهد حتی در تاریخ دهههای پیشین و در مورد شخصیتهایی که سالیان سال از درگذشتشان میگذرد نیز تسری پیدا میکند. به عبارت سادهتر مدیریت سیاسی و فرهنگی همواره در ماندگار و محبوب شدن شخصیتهای فرهنگی هنری در جامعه حساسیت زیادی نشان داده که این حساسیتهای افراطی، نتیجهای به جز نابودی و به فراموشی سپرده شدن منازل این چهرههای تاریخساز نداشته است.
با نگاهی به تاریخ معاصر، با شخصیتهای بزرگی روبرو میشویم که داشتن هرکدام از آنها میتواند تاریخ معاصر هر کشوری را به مهر فرهنگ و تمدن مزین کند. صادق هدایت، احمد شاملو، سهراب سپهری، فروغ فرخزاد، بزرگ علوی، غلامحسین ساعدی، صادق چوبک، هوشنگ گلشیری و... از جمله صاحب قلمانی بودهاند که نه تنها همیتی برای حفظ یاد و جایگاهشان از سوی دولتهای پیشین وجود نداشته، بلکه حذف هرگونه نام و نشان از آنها در جریانشناسیهای ادبی، آنتولوژیها، کنگرهها و همایشهای و جشنوارهها اقدامی کاملا مشهود بوده است. حتی این بزرگان و مفاخر ادبی هیچ سهمی از کتابهای درسی ما نداشتهاند. انتظار یادواره و یادبود و خانه موزه پیشکش! حالا ممانعت با تدفین بسیاری از این مفاخر در بهشتزهرا با انگهای مختلف بماند!
درخصوص حفظ و صیانت از منازل چهرهای هنری و بناهای تاریخی با ارزشهای فرهنگی، سال به سال اخبار تلخ و متاسف کندهای به گوش میرسد. تخریب این بناها بر اثر عدم رسیدگی و فرسودگی، افتادن به دست سودجویانی که به فکر منافع اقتصادیشان هستند تا به جای این بناها به ساخت برجها و پاساژهای آنچنانی بپردازند، همه و همه دست به دست هم داده است تا رد و نشان جریانهای فرهنگی و روشنفکری روز به روز از حافظهی تاریخی عامهی مردم محوتر و محوتر شود. تخریب خانهی پروین اعتصامی، ساختمان پرچم، ساختمان سریال داییجان ناپلئون، ساختمان فیلم مادر و... آخرین اخبار تلخیست که در این خصوص شنیده شده و حالا زوال و نابودی خانهی مهدی اخوانثالث؛ یکی از بنیانگذاران شعر نوی فارسی.
زردشت اخوانثالث، فرزند و وارث آثار به جایمانده از م.امید در گفتگو با خبرنگار ایلنا از آخرین وضعیت منزل پدریاش که دو سال قبل با این توافق که به خانه-موزه تبدیل شود، به شهرداری منطقهی شهرداری 6 فروخته شده، خبر داد؛ خبرهایی نگرانکننده.
وی ضمن بیان این مطلب که مسوولان شهرداری قول بازسازی دیوارها و سقف بنا را داده بودند، گفت: متاسفانه طی این دو سال هیچ اقدامی جهت بازسازی خانهی اخوان ثالث انجام نشده و این بنا به دلیل فرسودگی، روز به روز در حال تخریب است.
زردشت همچنین با اشاره به وضعیت نا بسامان سقف این خانه ادامه داد: مطابق با توافقات ابتدایی، از آنجایی که قرار بود شهرداری خانهی پدری ما را به خانه-موزه تبدیل کند، ما وسایل ایشان را در خانه گذاشتیم تا پس از بازسازی و تبدیل شدن منزل به خانه-موزه، این وسایل برای علاقهمندان به نمایش بگذارند. اما با وجود نشت آب از سقف، فکر میکنم این اثاثیه(مثلا فرشهای قدیمی و اثاثیهی چوبی) رو به نابودی باشند.
مدیر انتشارات زمستان، برخورد مسوولان را غیرحرفهای خوانده و اظهار داشت: بلافاصله پس از فروش، این ملک به صورت دربست در اختیار شهرداری قرار گرفته. آنها هم دربهای خانه قفل زدهاند و آن را فراموش کردند. من هرازگاهی مقابل خانه رفته، از بیرون شرایط بنا را بررسی میکنم و شدیدا نگران ویران شدن بنا و سقف خانه هستم.
وی اضافه کرد: از بیرون خانه مشخص است که به دلیل عدم رسیدگی و آبیاری، باغچهی خانه کلا خشک شده؛ باغچهای که پدرم با دستهای خود آن را آباد کرده بود. درختهای شاهتوت، هلو، پرتغال، انجیر و... همگی خشک شدهاند.
زردشت با اظهار تاسف گفت: آن اوایل وقتی متوجه شدم شهرداری به درختهای باغچه آب نمیدهد و باغچه رو به خشکیست، به شهرداری رفتم و از مسوولان خواستم که تنها کلید درب حیاط را به من بدهند تا هرازگاهی به باغچه آب بدهم و مانع از خشک شدن درختها شوم. اما متاسفانه مسوولان شهرداری در مقابل به من خندیدند و این اجازه را به من ندادند.
وی در پایان سخنانش ضمن بیان این مطلب که از حفظ و نگهداری آثار و بناهای ماندگاری از این دست، همه خوشحال میشوند غیراز معدود افرادی که مغرض هستند، افزود: هرچند خانهی اخوانثالث به شهرداری فروخته شده و سرنوشت آن در دست مسوولان شهرداریست، اما امیدوارم با روی کار آمدن دولت جدید، تغییرات به وجود آمده منجر به تجدید نظرهایی درخصوص سرنوشت این خانهی ارزشمند وتاریخی صورت بگیرد و با پیگیری دلسوزان فرهنگ و هنر، نگرانیهای موجود از بین برود.