نقد ی بر مجموعه شعر"به مردن عادت نمی کنم" روزنامه آرمان - داریوش معمار
. اطاعت همهجانبه کلمات از شاعر، بخشی از سرنوشت شعرهای معنا محور است که اقتدارمشخصی برای روایت معنایی خوب، مشخص و قابل احترام در آنها وجود دارد، ونمایش معنا در آنها یک روش اجباری برای سازگار کردن مخاطب با شعر است. در این گونه شعرها، شاعر در نقش سیاستگذار، هدایتکننده نهایی شعر عمل میکند، و همه اصول اجرایی حاکم بر شعر روشی است برای جلوگیری از زوال رابطه کلمات در شعر با مخاطب .در این شرایط بخش مهمی از توان خلاقه شاعر صرف این رهبری کردن و تنظیم کردن میشود، و نقشهای شاعرانه تا حد تدوینگر کلمات، تنظیم کنننده کلمات تقلیل مییابد، بهخصوص در شکلهای شهودی اجرایی در شعر که چیزی بیش از حافظه معمول باید نقش بازی کند. برای این شرح تعبیر کلی « رهبری اقتدارگرایانه بر کلمات» را برابر«شاعرانگی» قرار میدهم.مجموعه«به مردن عادت نمیکنم» از پروین سلاجقه، که به تازگی از سوی انتشارات مرواید منتشر شده، حاوی شعرهاییست که در نگاه اول به نظر میآید دچار شرایطی هستند که تحت عنوان کلی«رهبری اقتدارگرایانه کلمات» توسط شاعربه آن اشاره شد. اما شاعر توانسته با ورود به جزئیات و دادن آزادی به خیال خود و ایجاد بیگانگی جزئی در این شرایط، الگوی اجرایی شعرش را تحت تاثیر قرار دهد.-نگاه کن!/یکی مثل من/توی آن آینه ایستاده است/ رنگ پوستش مهتابیست/ویک شعله سبز/مثل پرچمی لرزان/از ته چشمش/به سمت پیشانیاش/بالا میرود.(آینه).اینکه بعضی از مخاطبان شعر امروز در مورد شعرهایی در جریان موج نو که الگوهای رفتاری سادهای بر روایت و بیان آنها حاکم است این ایراد را وارد میدانند، که دچار عارضه همسانی، مشابهت هستند، البته در مورد بخشی از آثار شاعران متفاوت نویس دهه هفتاد نیز با عنوان پیروی از مد و الگوی لحنی مشترک زیر تاثیر تئوریهای وارداتی مطرح بوده، اما میتوان دلیل اصلی آن را در چیزی بیش از تاثیر نوعی سلیقه زیبایی شناسی جستوجو کرد، اراده برای رهبری شعر تاثیر مشترکی به بار میآورد، شعر مانند گل زینتی مصنوعی میشود، که در نگاه اول زیباست اما در نهایت از لذتهای ظریف گل طبیعی خالی است. این تصنع ناشی از رهبری و هدایت کلمات در شعر، یکی از وضعیتهایی است که باعث میشود حس یکدست شدن و شبیه هم بودن شعر شاعران به مخاطب داده شود، و آثار تعداد زیادی از شاعران را با سوژهها، موضوعها و شکلهای یکسان ببیند به نحوی که نتواند تشخیص دهد، کدام شعر مربوط به کدام شاعر است.همانطور که اشاره شد، سلاجقه با برگزیدن روش شرح جزئیات و خیال آزادانهتر در شعرش، طی روایتی خطی تلاش دارد به بیان شخصی خود دست یابد، و از عارضه مشابه بودن جنس شعرش در نسبت با دیگر شاعرانی که چنین سبکی دارند، عبور کند. در مجموعه به مردن عادت نمیکنیم، شعر سفر از نمونههایی است که در مسیر دقت در جزئیات عاطفی شاعر پیرامون عبور او و گذشتن او چندان موفق از آب در نیامده، در عوض شعربنفشه آفریقایی که بلافاصله بعد از این شعر در کتاب آمده، هرچند حسی رقیقتر در آن جاری است اما به دلیل اینکه منشی خصوصیتر در اجرای خیال دارد، توفیق بیشتری پیدا کرده و متفاوتتر از آب درآمده است، این موضوع را میتوان در مورد شعرهای دیگر مجموعه هم کم و بیش دید. در شعر سفر شاعر میخواهد شرح جدایی خود را در یک مکانیسم هدایت شده از معنا و تاویل برابر ما قرار دهد، او میخواهد تاثیر این شعر سوزناک، حسرتآلود و همدلانه باشد، و پله به پله عبور او طبق برنامه در سفر تعریف شود؛ در این شرایط شعر او مبدل به الگویی کلی از حسرت میشود که هرچند ظاهر زیبایی دارد، اما مصنوع است، شهود شاعرانه در آن کم رنگ است. در عوض در شعر بنفشه آفریقایی تنهایی شاعر در فضایی آزاد و سیال از تعبیرها شکل گرفته، و شاعر مخاطب را برابر یک روایت مدون قرار نداده اما در برابر جزئیاتی موثر و ظریف از زندگی روحی خود قرار داده است.چقدر شبیه منی بنفشه آفریقایی/وقتی دلت برای آفتاب تنگ میشود!/وقتی در گوشه گلدان کوچکت کز میکنی/ و منتظر میمانی/ تا دستی پرده تاریک را کنار بزند/ و تو به خطوط روشن آفتاب متصل شوی/چقدر شبیه منی!/ وقتی که گلدان تاریکت را دوست میداری/ وقتی میپذیری/ و دلت برای صراحت رنگها تنگ میشود.(بنفشه آفریقایی). در جمع بندی این نوشته مختصر میتوانم بگویم این کتاب برای مخاطبان شعر امروز حضوری غافلگیرکننده از منتقد دانشگاهی بود که چهره شاعرانهاش را بروز داد. هرچند شعر وی نیز از بعضی عارضههای شعر امروز دور نمانده، اما بهخصوص آنجا که منشی گفتاریتر، اجرایی طبیعی و آزادانهتر در شعرها وجود دارد، موفق بوده و مخاطب را در شکلی عالی تحت خلاقیت خود قرار میدهد. |