نقد ی بر مجموعه شعر"به مردن عادت نمی کنم"  روزنامه آرمان - داریوش معمار

.

اطاعت همه‌جانبه کلمات از شاعر، بخشی از سرنوشت شعرهای معنا محور است که اقتدارمشخصی برای روایت معنایی خوب، مشخص و قابل احترام در آنها وجود دارد، ونمایش معنا در آنها یک روش اجباری برای سازگار کردن مخاطب با شعر است. در این گونه شعرها، شاعر در نقش سیاست‌گذار، هدایت‌کننده نهایی شعر عمل می‌کند، و همه اصول اجرایی حاکم بر شعر روشی است برای جلوگیری از زوال رابطه کلمات در شعر با مخاطب .در این شرایط بخش مهمی از توان خلاقه شاعر صرف این رهبری کردن و تنظیم کردن می‌شود، و نقش‌های شاعرانه تا حد تدوینگر کلمات، تنظیم کنننده کلمات تقلیل می‌یابد، به‌خصوص در شکل‌های شهودی اجرایی در شعر که چیزی بیش از حافظه معمول باید نقش بازی کند. برای این شرح تعبیر کلی « رهبری اقتدارگرایانه بر کلمات» را برابر«شاعرانگی» قرار می‌دهم.مجموعه«به مردن عادت نمی‌کنم» از پروین سلاجقه، که به تازگی از سوی انتشارات مرواید منتشر شده، حاوی شعرهایی‌ست که در نگاه اول به نظر می‌آید دچار شرایطی هستند که تحت عنوان کلی«رهبری اقتدارگرایانه کلمات» توسط شاعربه آن اشاره شد. اما شاعر توانسته با ورود به جزئیات و دادن آزادی به خیال خود و ایجاد بیگانگی جزئی در این شرایط، الگوی اجرایی شعرش را تحت تاثیر قرار دهد.-نگاه کن!/یکی مثل من/توی آن آینه ایستاده است/ رنگ پوستش مهتابی‌ست/ویک شعله سبز/مثل پرچمی لرزان/از ته چشمش/به سمت پیشانی‌اش/بالا می‌رود.(آینه).اینکه بعضی از مخاطبان شعر امروز در مورد شعرهایی در جریان موج نو که الگوهای رفتاری ساده‌ای بر روایت و بیان آنها حاکم است این ایراد را وارد می‌دانند، که دچار عارضه همسانی، مشابهت هستند، البته در مورد بخشی از آثار شاعران متفاوت نویس دهه هفتاد نیز با عنوان پیروی از مد و الگوی لحنی مشترک زیر تاثیر تئوری‌های وارداتی مطرح بوده، اما می‌توان دلیل اصلی آن را در چیزی بیش از تاثیر نوعی سلیقه زیبایی شناسی جست‌وجو کرد، اراده برای رهبری شعر تاثیر مشترکی به بار می‌آورد، شعر مانند گل زینتی مصنوعی می‌شود، که در نگاه اول زیباست اما در نهایت از لذت‌های ظریف گل طبیعی خالی است. این تصنع ناشی از رهبری و هدایت کلمات در شعر، یکی از وضعیت‌هایی است که باعث می‌شود حس یکدست شدن و شبیه هم بودن شعر شاعران به مخاطب داده شود، و آثار تعداد زیادی از شاعران را با سوژه‌ها، موضوع‌ها و شکل‌های یکسان ببیند به نحوی که نتواند تشخیص دهد، کدام شعر مربوط به کدام شاعر است.همانطور که اشاره شد، سلاجقه با برگزیدن روش شرح جزئیات و خیال آزادانه‌تر در شعرش، طی روایتی خطی تلاش دارد به بیان شخصی خود دست یابد، و از عارضه مشابه بودن جنس شعرش در نسبت با دیگر شاعرانی که چنین سبکی دارند، عبور کند. در مجموعه به مردن عادت نمی‌کنیم، شعر سفر از نمونه‌هایی است که در مسیر دقت در جزئیات عاطفی شاعر پیرامون عبور او و گذشتن او چندان موفق از آب در نیامده، در عوض شعربنفشه آفریقایی که بلافاصله بعد از این شعر در کتاب آمده، هرچند حسی رقیق‌تر در آن جاری است اما به دلیل اینکه منشی خصوصی‌تر در اجرای خیال دارد، توفیق بیشتری پیدا کرده و متفاوت‌تر از آب درآمده است، این موضوع را می‌توان در مورد شعرهای دیگر مجموعه هم کم و بیش دید. در شعر سفر شاعر می‌خواهد شرح جدایی خود را در یک مکانیسم هدایت شده از معنا و تاویل برابر ما قرار دهد، او می‌خواهد تاثیر این شعر سوزناک، حسرت‌آلود و همدلانه باشد، و پله به پله عبور او طبق برنامه در سفر تعریف شود؛ در این شرایط شعر او مبدل به الگویی کلی از حسرت می‌شود که هرچند ظاهر زیبایی دارد، اما مصنوع است، شهود شاعرانه در آن کم رنگ است. در عوض در شعر بنفشه آفریقایی تنهایی شاعر در فضایی آزاد و سیال از تعبیرها شکل گرفته، و شاعر مخاطب را برابر یک روایت مدون قرار نداده اما در برابر جزئیاتی موثر و ظریف از زندگی روحی خود قرار داده است.چقدر شبیه منی بنفشه آفریقایی/وقتی دلت برای آفتاب تنگ می‌شود!/وقتی در گوشه گلدان کوچکت کز می‌کنی/ و منتظر می‌مانی/ تا دستی پرده تاریک را کنار بزند/ و تو به خطوط روشن آفتاب متصل شوی/چقدر شبیه منی!/ وقتی که گلدان تاریکت را دوست می‌داری/ وقتی می‌پذیری/ و دلت برای صراحت رنگ‌ها تنگ می‌شود.(بنفشه آفریقایی). در جمع بندی این نوشته مختصر می‌توانم بگویم این کتاب برای مخاطبان شعر امروز حضوری غافلگیرکننده از منتقد دانشگاهی بود که چهره شاعرانه‌اش را بروز داد. هرچند شعر وی نیز از بعضی عارضه‌های شعر امروز دور نمانده، اما به‌خصوص آنجا که منشی گفتاری‌‌تر، اجرایی طبیعی و آزادانه‌تر در شعر‌ها وجود دارد، موفق بوده و مخاطب را در شکلی عالی تحت خلاقیت خود قرار می‌دهد.

نیلوفرها


تقدیم به "لکاته" و "زن اثیری" بوف کور صادق هدایت


چرا تاریخ این قدر به خون من آشناست؟

و روی این کاغذ فقط نیلوفرهای تشنه می رویند؟


هرچه از شاخه های این فلات می آویزم

نیلوفرهای تشنه بیشتر می شوند...


                            (پروین سلاجقه،زمستان 1391)

شورش پژوهشگری که به مردن عادت نمی کند

 

 روزنامه بهار محمد علی سجادی

روی صفحه کتاب تازه‌ام می‌نویسم: نیچه می‌گوید: «شعر خطرناک است/ زبان ساده روزمره را به شورش وا می‌دارد.» (تیک تاک) 1

به جمع شورشی‌ها خوش آمدی خانم پروین سلاجقه! دریدنِ پوست، حتی در حد تَرَک، بر تو مبارک باشد. تولد اولین نوزاد کاغذی شوریده‌ات خوش. آن هم در این اوضاع و احوال که با وجود تبلیغ برای زاد و ولد، همه تب‌کرده مرگی احتمالی و در راهند و بی‌انگیزه‌ که نه خواندن و نه دیدن و نه... در دستور کارشان نیست که البته کمی محصول اکنون است و کمی هم ریشه در عهد ماضی دارد. اهل کتاب هم طبق سنت اجدادی‌مان می‌نویسند برای خود یا نهایت برای تو و من! حالا چاپ کتاب به رقم 300 جلد رسیده، البته اگر آن هم دربیاید! (راستش نمی‌دانم چرا مسئولان ارشادکننده به خودشان زحمت می‌دهند، برای این‌که کتاب‌ها درنیایند وقتی کسی نمی‌خواند!) پس این میان، درآمدن یک کتاب را از پسِ هفت‌خوانش جشن می‌گیریم به سلامتی تو که به مُردن عادت نداری، اما به سه زمان باور‌ داری «...حال چیزهای گذشته، حال چیزهای حال، ‌وحال چیزهای آینده. ولی در واقع این سه وجه زمان به نوعی در ذهن هستند و در جای دیگر آن را نمی‌بینیم.» (2) از این رو است که زمان را در شعرهای حافظ زمان ذهنی می‌دانی؛ زمانی که از ازل تا به ابد طول می‌کشد. اما خودت باور ‌داری که «فصل‌ها رفته‌اند و جهان در چرخه طبیعتی بی‌فصل زندگی می‌کند.» (کاش) (3) خودِ طبیعت که احتمالا نه، طبیعتِ توی شاعر، طبیعتی که در ساخت‌وساز ما چنین به بادهای خاموش تن داده «زمان می‌گذرد... ما در گلوی آسمان‌خراش‌ها‌ گیر می‌کنیم/ به آدم‌های راه‌راه عادت می‌کنیم و کم‌کم در ذهن رایانه‌ها ته‌نشین می‌شویم.» (قصه ما) (4)واشکافی تو در اشعار کلاسیک ایران از حافظ و بیدل دهلوی و... تا فروغ و شاملو و سپهری و... در دو کتاب ارزشمندت یعنی «امیرزاده کاشی‌ها» و «نقدی نوین در حوزه شعر» ستودنی است و البته جا‌پایش را در شعرهایت هم گذاشته. دغدغه اسطوره تو بخوان ضداسطوره، یا اسطوره‌زدایی و خودِ تاریخ در سطرهایی مثل این‌ها خوانده می‌شود «و شاید سفال‌های کاشان رنگ خاکستری نداشت / که اسکندر و آب حیات را چشیدیم... عاشقانه‌های کهن مرا به خرابات کشاند و چین زلفم را به دلدادگی صبا نسبت دادند»... وقتی سکوت... تنها سکوت می‌تواند راز رویین‌تنی ما را/ در حاشیه تاریخ ثبت کند... هیچ اسفندیاری به رویین‌تنی چشمان تو نیست... از اشک‌های بی‌دریغ هر لیلی/ تا قهوه تلخی که امروز روی میز/ میان من و تو یخ کرده است دویده‌ایم/ گواه ما ریگ‌های بدون شرح ‌این بیابان‌اند؟... راست می‌گویی/ بوی نا گرفته‌ایم/ چقدر قدمت ما طول کشیده است؟! (سال نو مبارک) (5)راست می‌گویی، ما بوی نا گرفته‌ایم، بد جوری؛ ولی تو از درز این تابوتِ گربه نشان هم می‌گویی که «به مُردن عادت نمی‌کنم (این را از درزهای تابوت بپرس) به رغم تنگی گور/ هر بهار در صف بنفشه‌ها قد می‌کشیم» (دلتنگی) (6) از این رو چه خوب سُرودی در رسای این رویش دردناک خودت- و ما. سوگنامه‌ا‌ی برای مادرت، که تنها به سوگ نشستن و سیاه کردن کاغذها را در پی ندارد، بل با تصویرسازی و روایتِ توامان به مکاشفه در مرگ عزیزت عاطفه برمی‌انگیزد تا به انتظار دومین کودک شورشی تو بنشینم که پیرهن بدرد و مرا به پروینی برساند رها و شناورتر در ساحت شهود، با اثر انگشتی که انگشت خودِ اوست. آن هم ازین دست که خودت هم نوشته‌ای: «... به این ترتیب « انتظار» نیز به نوعی عبارت است از تصویر؛ تصویری که هنوز هیچ نشده، وجود دارد، اما این تصویر، ردی برجا گذاشته‌شده از چیزهای گذشته نیست، بلکه نشانه و علت چیزهای آینده است...» (7)

پی‌نوشت‌ها:

1- 3- 4- 5- 6- مجموعه شعر به مردن عادت نمی‌کنم/ پروین سلاجقه/ نشر مروارید

2- 7- نقد نوین در حوزه شعر/ پ سلاجقه... پدیدارشناسی زمان در شعر حافظ ص 15

 

نام من

نام من پیش از این اناهیتا بود
بزرگ بانوی باران و گیاه
حرفه ام تزیین خوشه ها بود
وقتی از آفتاب تابستان بار می گرفتند

آه! بگذار قصه ها بار خود را سبک کنند
اگر بخواهی
همه چیز دوباره زیبا می شود دلبندم!
دروغ شناسنامه ها را باور نکن
زیرا من هنوز اناهیتا هستم
ایزد بانوی فردا و زمین
دمی دیگر ابرها می شکافند
و زنی در قاب پنجره پیدا می شود 

تغییر را نمی بینی؟

(پروین سلاجقه،15 دیماه 91)

کتاب جدید من

 

اطلاع رسانی تبیان نیوز :نخستین مجموعه شعر پروین سلاجقه منتشر شد.

به گزارش خبرنگار کتاب خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، این مجموعه با نام «به مردن عادت نمی‌کنم» با شعرهایی همچون: اعتراف، قصه‌ی تو‌، سفیدبرفی،‌ بنفشه آفریقایی‌، باشد برای بعد‌، برای خاطره‌ای از استانبول‌، پونه‌ها‌، ببخشید‌، سال نو مبارک‌، شعری برای تو‌، دلتنگی، هق هق‌ و کوکب‌ها همراه است. «به مردن عادت نمی‌کنم» در 65 صفحه با شمارگان 1100 نسخه و قیمت 3000 تومان از سوی انتشارات مروارید منتشر شده است.

شعر «آینه» از این مجموعه:

 

نگاه کن!

یکی مثل من

توی آن آینه ایستاده است

رنگ پوستش مهتابی ست

و یک شعله‌ی سبز

مثل یک پرچم لرزان

از ته چشمانش

به سمت پیشانی‌اش

بالا می‌رود.


 

در گفتگو با مهر عنوان شد:

 

اولین مجموعه شعر پروین سلاجقه چاپ می‌شود/شعرها حاصل صادق بودنم هستند

پروین سلاجقه از آماده‌سازی اولین مجموعه شعرش با عنوان «به مردن عادت نمی‌کنم» برای چاپ خبر داد.

پروین سلاجقه محقق و منتقد ادبی در گفتگو با خبرنگار مهر، ضمن اعلام این خبر گفت: «به مردن عادت نمی‌کنم» عنوان اولین مجموعه‌ای از اشعارم است که قرار است به چاپ برسد. مدتی است که تمایل دارم از نوشتن آثاری پژوهشی و تحقیقی به سمت کارهایی بروم که شخصی باشند و به خودم مرتبط باشند. وی درباره چگونگی سرایش شعرهای این مجموعه و دیگر اشعارش گفت: هنگامی که می‌نویسم، به ذهنم سفارش قبلی نمی‌دهم. بنابراین اشعاری که به ذهنم می‌آیند ممکن است چیزی میان شعر نو یا سپید باشند. اشعار ممکن است گاهی وزنی هم داشته باشند و شعر نو به حساب بیایند اما به طور عمده فکر می‌کنم با زبان شعر سپید راحت‌تر و آزادتر هستم. به هر حال شعرهایی که به ذهنم می‌آیند، با این ساختار همراه هستند و حاصل لحظاتی هستند که خودم هستم و من پژوهشگر و آموزشگر را کنار گذاشته‌ام. این محقق در ادامه گفت: اشعاری که در مجموعه «به مردن عادت نمی‌کنم» می‌آیند، حاصل صادق بودنم با خودم هستند. البته چنین چیزی بسیار سخت بود و کنار گذاشتن من‌های مختلف، به ویژه من منتقد که خیلی در کارهایم دخالت می‌کرد، بسیار دشوار بود؛ یا من محافظه‌کاری که موجب سانسور خودم می‌‌شد، از آن من‌هایی بود که کنار گذاشتنش بسیار مشکل بود. سعی کردم در سرایش این شعرها از خودم حرف بکشم و گفتگویی با خودم داشته باشم. بیشتر شعرها بلند هستند و راوی چندگانه دارند. این شعرها گاهی اجتماعی هستند و گاهی به شخص برمی‌گردند. گاهی بین «من» و «او» یا «من» و «تو» در رفت و آمد هستند و حالتی سیال دارند ولی اولویت اصلی عمدتا با من راوی است. سلاجقه گفت: این کتاب عمدتا شعرهای 5 تا 7 سال اخیرم را شامل می‌شود. در این بین تعدادی از اشعارم را از میان شعرهای زیادی انتخاب کردم که کم و بیش از نظر موضوع، لحن و کانالیته شاعرانگی دارای یک مایه هستند. موضوعات شعرها اغلب عاشقانه، اجتماعی و تاریخی است و راوی اشعار هم با یک صدای زنانه روایت می‌کند. آن‌چه در روایت این راوی مهم است، آن دیالوگی است که بین دو ضمیر من و تو یا من و او برقرار می‌شود و به همین دلیل هم اشعار این مجموعه حالتی سمبولیک به خود گرفته‌اند. مولف کتاب «نقد نوین در حوزه شعر» ادامه داد: «به مردن عادت نمی‌کنم» حدود 30 قطعه شعر را در حجمی 70 صفحه‌ای در برمی‌گیرد که مجوز چاپ را هم کسب کرده و طراحی جلد آن هم آماده شده است. این کتاب در حال حاضر در انتشارات مروارید مراحل آماده‌سازی برای چاپ را طی می‌کند و فکر می‌کنم تا چند هفته دیگر روانه بازار شود.

دکتر پاینده در جلسه ی نقد و بررسی کتاب نقد نوین در حوزه ی شعر

 

آنهایی که به تحسین حافظ بسنده می‌کنند بزرگ‌ترین دشمنان او هستند حسین پاینده در جلسه نقد کتاب «نقد نوین در حوزه شعر» گفت: آن‌هایی که به تحسین حافظ بسنده می‌کنند، بزرگ‌ترین دشمنان حافظ هستند چون نقد ادبی را از حوزه اندیشه و تفکر بیرون می‌آورند. به گزارش خبرنگار مهر، جلسه نقد و بررسی کتاب «نقد نوین در حوزه شعر» نوشته پروین سلاجقه، سه‌‌شنبه‌شب 18 بهمن با حضور حسین پاینده، مدیا کاشیگر، محمود حسینی‌زاد، منوچهر حسن‌زاده مدیر انتشارات مروارید، نویسنده اثر و دیگر چهر‌ه‌های عرصه نقد ادبی در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.

پاینده در این برنامه گفت: بررسی یک کتاب جدیدالانتشار و معرفی‌اش، این که چه بخش‌هایی دارد، چه مزیتی دارد و چه نقصان‌هایی دارد، «ریوی‌یو» نامیده می‌شود اما نمی‌دانم چرا در مطبوعات ما به چنین کاری نقد کتاب گفته می‌شود و یا جلسات بررسی کتاب‌های تازه چاپ شده را جلسات نقد می‌خوانند. من در خیلی از این جلسات حاضر شدم و متوجه نشدم که چرا در این جلسات به اصطلاح «نقد»، نقدی بیان نمی‌شود. وی افزود: به نظرم ما در زبانمان نقد را با انتقاد اشتباه گرفته‌ایم. انتقاد بیان کمی و کاستی‌هاست ولی نقد، بررسی و واکاوی است. هیچ‌کس محق نیست در جلسه‌ای وقت افرادی را که برای نقد ادبی آمده‌اند، بگیرد و نظر شخصی خود را بگوید. خیلی از کلمات در زبان ما به اشتباه به کار می‌روند. کار به جایی رسیده که ما در این کار در زبان انگلیسی هم پیش رفته‌ایم. مثلا در زمان جوانی ما به دروازه‌بان، گلر گفته می‌شد. چنین کلمه‌ای در انگلیسی وجود ندارد و ما آن را ساخته‌ایم اما اگر هم چنین لغتی در زبان انگلیسی وجود داشته باشد،‌ باید به معنی زننده‌گل باشد نه کسی که جلوی گل خوردن را می‌گیرد. چون داشتن «ای و آر» در آخر کلمه آن را اسم فاعل می‌کند.

این محقق در ادامه گفت: ایرانیان نه تنها در زبان خودشان بلکه در زبان دیگران هم دست به ابداع زده‌اند. مثلا لغتی به نام ماکروفر در انگلیسی نداریم و این کلمه زاییده خود ما ایرانی‌هاست. در زمینه نقد هم همین جریان است. به نظر من وقتی از کتابی صحبت می‌کنیم، نقد ادبی نمی‌کنیم. بنابراین جلسه امروز، از نظر من جلسه نقد کتاب نیست بلکه ریوی‌یوی(مرور) این کتاب است. پیشنهاد می‌کنم که معادل «مرور و معرفی» را به عنوان معادل فارسی ریوی‌یو به کار ببریم. چون ریوی‌یو این است که کتابی را که کسی نخوانده، بخوانی و آن را به دیگران معرفی کنی. 

پاینده درباره کتاب «نقد نوین در حوزه شعر» گفت: می‌خواهم به سهم خودم از نویسنده این کتاب به خاطر پرداختنش به موضوع نقد شعر، تشکر کنم. ای کاش دانشگاهی‌های ما هم چنین شیوه‌ای را برای نگارش و تالیف مسائل نقد پیش بگیرند. بس است تصحیح نسخه‌هایی که تا به حال بارها تصحیح شده‌اند. امروز در دانشکده‌های علوم انسانی و ادبیات با نسلی روبرو هستیم که حاضر نیستند تجربه‌های گذشته را تکرار کنند و به اینترنت و همه ابزار‌های مدرن دسترسی دارند. نقد ادبی هم یک موضوع دینامیک و پویا است و از دهه 60 به این سو، خیلی با مطالعات فرهنگی پیوند خورده است.

نویسنده کتاب «گفتمان نقد» ادامه داد: امروزه نقد تبدیل به شیوه‌ای از زندگی شده است و فقط هم منحصر به مطالعات ادبی نمی‌شود. به نظرم نوشتن این کتاب خیلی جسورانه بوده است و باید نویسنده را به دلیل این جسارت ستایش کرد. چون بسیاری از استادان دانشگاه‌ها فکر می‌کنند معنی کردن شعر این است که لغات آن را معنی کنند. رویکرد ما به شعر، فهم شعر و ربط دادن شعر به زندگی باید تغییر کند و این در گرو تغییر رویه نقد در محافل ادبی است. به نظرم این کاری است که کتاب «نقد نوین در حوزه شعر» می‌خواهد بکند و در این راه هم توفیق داشته است. روش بررسی شعرها در این کتاب به این گونه است که متن شعر به صورت کامل آورده شده و بعد شرح دقیق متن یعنی کاری که منتقدان آمریکایی آن را قرائت تنگاتنگ می‌گویند، انجام شده است. وی گفت: سلاجقه به خود متن شعر پرداخته است نه آن‌چه در خارج از متن قرار می‌گیرد. ما در کشوری زندگی می‌کنیم که مطالب برون متنی همیشه بیشتر از خود متن در معرض توجه بوده‌اند. اما به نظر می‌رسد در این کتاب از چنین رویه‌ای پرهیز شده است. مولف، هر بیت را به عنوان یک واحد خودکفا از معنی بررسی کرده است. او ابتدا گزاره‌های شعری را طبقه‌بندی کرده و بعد وارد بررسی‌های دیگر شده است. در لابه لای سطور هم بررسی دقیق کارکرد واژه‌ها را شاهد هستیم. این کاری است که هم در نقد ادبی، هم تدریس شعر و هم نوشتن رساله‌های تحقیقی به آن نیاز داریم.

این منتقد در ادامه سخنانش گفت: به نظرم حافظ پیش از این، بسیار ستوده شده است. این سخن به این معنی نیست که حافظ را دست کم می‌گیرم. حافظ شاعر بسیار بزرگی است اما به نظرم باید از مرحله ستایش عبور کنیم و به خوانش تحلیلی برسیم و معنی را درک کنیم. یک نکته مهم هم این است که معنی را حبس نکنیم. اگر واقعا روش تدریس حافظ این است که بگویم «می 3 گونه است، یادداشت کنید!» یا «پیام اخلاقی این غزل این است» و همان را هم سر امتحان از دانشجو‌ بخواهیم، هیچ جای تفکر و اندیشه‌ای نگذاشته‌ایم و بهتر است از دانشجو‌ها بخواهیم سر کلاس نیایند. جزوه‌ای تهیه کنیم و آن را در اختیارشان قرار دهیم تا پایان ترم بیایند و براساس آن امتحان بدهند. اما این، آن روشی نیست که پاسخگوی ذهن چالش‌گر دانشجوی امروزی باشد. ما در دوران پسامدرن به سر می‌بریم و آن دوران که استاد به عنوان مجسمه دانش وارد کلاس می‌شد و دانشجو در برابرش هیچ بود گذشته است. دانشجوی امروز فکر می‌کند و می‌گوید این حرف‌‌ها را از کجا آورده‌ای؟ بنابراین معنی را در شعر حافظ نباید حبس کرد. معنی در دوره‌های مختلف می‌تواند زاده شود.

مولف کتاب «رمان پسامدرن و فیلم» افزود: نقد ادبی پنجره‌های متکثری را باز می‌کند و باید به این سمت حرکت کرد. اما دریغا که این کتاب در چنین زمانی منتشر شده و سعی کرده است راه دشواری را در پیش بگیرد. من از خود نویسنده کتاب می‌پرسم « خانم دکتر، زمانی که شما دانشجوی لیسانس بودید، حتی 2 واحد درس نقد ادبی گذرانده‌اید؟»

سلاجقه در پاسخ به این سوال گفت: فقط 2 واحد. پاینده نیز گفت: عجب! من فکر کردم شما برای دوره‌های قبل‌تر هستید و این درس را نداشته‌اید.

پاینده ادامه داد: دوره لفاظی تمام شده است و اگر ما هم زمانی لفاظی می‌کردیم دلیلش این بود که کتاب‌های نقد ادبی در کشورمان نبود. تنها کتاب 2 جلدی عبدالحسین زرین کوب وجود داشت که آن‌هم رساله دکترایش بود. زمانه دیگر فرق کرده است که کلمات پر طمطراق را در کلاس بیان کنیم و توقع داشته باشیم که مخاطب ما را جدی بگیرد. به نظر من اتفاقا آن‌هایی که به تحسین حافظ بسنده می‌کنند، بزرگ‌ترین دشمنان حافظ هستند چون نقد ادبی را از حوزه اندیشه و تفکر بیرون می‌آورند.

مترجم «نظریه‌های رمان: از رئالیسم تا پسامدرنیسم» گفت: سلاجقه در سطر به سطر این کتاب همان‌گونه جلو می‌رود که فرمالیست‌های آمریکایی در دهه 30 در نقد پیش می‌رفتند. نظام‌مند بودن نقد‌ها قابل توجه هستند و می‌توانند الگویی برای کسانی که می‌خواهند کار تحقیقاتی انجام بدهند،‌ باشد. من در دانشگاه دانشجویانی را دیده‌ام که کیف استاد را حمل می‌کنند و به اصطلاح کیف‌کش استاد هستند. توجه کنیم که وظیفه ما این نیست که مرید تربیت کنیم تا کیف ما را حمل کنند. اگر همت کنیم باید کسانی را تربیت کنیم که بعد از ما این تحقیقات را ادامه بدهند. بهترین اساتید، آن‌هایی هستند که ادامه‌دهنده‌هایی را بعد از خودشان به جا می‌گذارند.

پاینده در پایان سخنانش گفت: به نظرم اگر چند نکته به کتاب افزوده شود، بهتر است چون جای این نکات در کتاب خالی است. یا بشود برخی از مسائل را از منظر انتقادی‌تری بیان کرد. من عنوان کتاب را که دیدم، فکر کردم درباره نقد نو است در حالی که در چند مقطع از کتاب از قواعد نقد نو تخطی شده است. از نویسنده این کتاب تشکر می‌کنم و یک نکته را هم بگویم و آن این که در چنین زمانی که خیلی‌ها به فکر سکه و دلار هستند و ناشرها رمان‌های عاشقانه را در تیراژ بالا چاپ می‌کنند، خیلی شرافتمندانه است که کسی خودش را با ساعات تدریس خفه نکند و برود تحقیق کند.

 

کاشیگر: نقد خوب باید در مخاطب سوال ایجاد کند

 

مدیا کاشیگر در جلسه نقد کتاب «نقد نوین در حوزه شعر» گفت: نقد به اعتقاد من این نیست که برای شما همه چیز را روشن کند. بلکه نقد آن مطلبی است که تازه سوالات جدیدی را در شما برانگیخته کند تا کنجکاو شوید. به گزارش خبرنگار مهر، جلسه نقد و بررسی کتاب « نقد نوین در حوزه شعر» نوشته پروین سلاجقه، سه‌‌شنبه شب 18 بهمن با حضور حسین پاینده، مدیا کاشیگر، نویسنده اثر، محمود حسینی‌زاد، منوچهر حسن‌زاده مدیر انتشارات مروارید و دیگر چهر‌ه‌های عرصه نقد ادبی در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.

کاشیگر در قسمت دوم این برنامه گفت: به نظر من هم واژه نقدِ نقد، بی‌معناست. مگر در فلسفه که اندیشه را نقد می‌کنیم. روشی که مسلط بر نقدهای کتاب پروین سلاجقه است، نقد ساختارگراست. من به عنوان مترجم و منتقد به این نکته اشاره می‌کنم که وقتی نقد‌های ساختارگرا را ترجمه می‌کردم، پدرم درآمد. نقد ساختارگرا، نقدی است که در آن فرم از محتوا جداست.

وی افزود: مترجم‌ها در برخی مقاطع ناچار به خیانت هستند. بد‌ترین ترجمه‌ای که کردم کتاب «گربه‌ها» بود و در آن مجبور شدم از این خیانت‌ها بکنم تا مخاطب متوجه مقصود نویسنده شود. من واقعا از نویسنده این کتاب تشکر می‌کنم که نقد ساختارگرا را بر شعرهای کهن و نوین فارسی نوشته است. در مقاله اول کتاب که درباره حافظ است، برای اولین بار نمونه یک نقد ساختارگرا را دیدم و لذت بردم.

این مترجم در ادامه گفت: یکی از درخشان‌ترین مقالات هم درباره سهراب سپهری بود که از کنار هم گذاشتن معنای منفرد گزاره‌ها ساخته شده است. حکم صادر کردن کار ساده‌ای است. همان‌طور که برای سپهری هم حکم صادر کردند. اما نویسنده در مقاله درخشانی که درباره سپهری نوشته است، به آن‌هایی که حکم صادر کردند، می‌گوید « نه خیر، اشتباه می‌کنید؛ همان‌طور که آرنولد هاوزر اشتباه می‌کرد. سپهری از شاعران بزرگ است و شما نفهمیدید که او شاعری اجتماعی است.» بنابراین نمی‌توان گفت اکثر کسانی که سپهری می‌خوانند، بی‌شعور هستند و باید به سلیقه دیگران احترام گذاشت.

کاشیگر گفت: سلاجقه ابتدا نیامده بگوید سپهری شاعری اجتماعی است بلکه تک تک گزاره‌ها را تعریف کرده است و تا جایی پیش رفته است که همه مسائل را برای ما، که گویی دانش‌آموزان دبیرستانی هستیم، گشوده است و تا حدی مخاطب را خسته می‌کند. نقد به اعتقاد من این نیست که برای شما همه چیز را روشن کند. بلکه نقد آن مطلبی است که تازه سوالات جدیدی را در شما برانگیخته کند تا کنجکاو شوید. نتیجه‌گیری‌های سلاجقه درباره فروغ فرخزاد کاملا درست است و در این زمینه بزرگراهی را برای تحقیق گشوده است. جالب است که او تمام گزاره‌ها مانند گزاره‌های اخباری شعر فروغ را شمرده است. کاری که من حوصله انجامش را ندارم.

این منتقد ادبی ادامه داد: در شعر فروغ، هرچه گزاره‌های اخباری بیشتر می‌شود، او خودش را بیشتر به عنوان سوژه مطرح می‌کند تا ابژه. این وجه از شعر فروغ با خواندن مقاله این کتاب بود که برای من مشخص شد. این کتاب به نظرم اشکالاتی هم داشت که یکی از آن‌ها عدم سنخیت موضوعی بود. من حضور چند مقاله را نمی‌توانم در این کتاب بپذیرم. به نظرم 3 مقاله آخر می‌توانستند در کتاب نباشند و متوجه نشدم که جایگاهشان در این کتاب کجاست. به این ترتیب یک عدم هارمونی در میان مقالات وجود دارد که با یکدستی می‌توانست دلپذیرتر باشد. مثلا بیت‌های شعرها در برخی مقاطع با «علامت اسلش» از هم جدا شده‌اند و در برخی مقاطع زیر هم آمده‌اند البته باز همین که کتاب چاپ شده است،‌ نعمت است.

وی افزود: این کتاب باید پشتوانه دولتی داشته باشد. وظیفه دولت است که برای کتاب‌هایی که تجارت می‌خواهد محکوم به مرگ شوند، حیات دوباره رقم بزند.

کاشیگر در پایان سخنانش گفت: من خیلی نقد می‌خوانم چون ما مترجم‌ها باید به عمق معنی برسیم. اما معنی در دیکشنری‌ها نیست و در خود متن است. مهم‌ترین ابزاری هم که در این زمینه داریم، کتاب‌هایی نظیر این کتاب، یعنی «نقد نوین در حوزه شعر» است. امیدوارم روزی به جایی برسیم که به جای انتشار کتابی که نقد آثار شاملو، اخوان، فروغ و ... را در خود داشته باشد، کتابی چاپ کنیم که حاوی 360 صفحه مطلب در نقد یکی از غزلیات حافظ باشد و با چاپ چنین کتاب‌هایی واقعا وارد حوزه تاویل شویم.

 

«ديگر بس است!»

 

«نقد نوين در حوزه‌ي شعر» پروين سلاجقه بررسي شد سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب ایسنا  كتاب «نقد نوين در حوزه‌ي شعر» نوشته پروين سلاجقه روز گذشته (سه‌شنبه، 18 بهمن‌ماه) در فرهنگسراي ارسباران بررسي شد.  به گزارش خبرنگار بخش كتاب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، حسين پاينده در سخناني در اين نشست گفت: به كار بردن واژه نقد براي كتاب اشتباه است. در هيچ كجاي دنيا سراغ ندارم از عنوان نقد كتاب استفاده كنند. در واقع ريويو يا همان بررسي و معرفي كتاب است. نقد را براي آثار هنري و ادبي به كار مي‌برند. در فضاي فرهنگي ما خيلي كلمه‌ها نادقيق به كار برده مي شوند. مثلا كلمه انتقاد را با نقد يكي مي‌دانند؛ در حالي‌كه انتقاد، گفتن نقصان يك اثر است؛ اما نقد به كار بردن نظريه‌اي براي تبيين يك معناست و براي ما كه كارمان نقد است، رويكردهايي مانند ساختارگرايي، فمينيسم، پساساختارگرايي و ... به عنوان نظريه‌هايي است كه در نقد آثار ادبي و هنري به كار مي‌بريم.

اين استاد دانشگاه در ادامه تأكيد كرد: اين جلسه، نشست نقد كتاب نيست؛ بلكه جلسه‌اي براي ريويوست و همين‌جا به اهل نظر پيشنهاد مي‌دهم كه از جلسه‌هايي از اين دست به عنوان نشست معرفي و بررسي ياد شود.

اين منتقد ادبي با تأكيد بر ضرورت رويكرد علمي و روش‌مند نقد در مواجهه با آثار ادبيات كهن و معاصر ايران، گفت: بس است ديگر؛ تصحيح‌هاي مختلف از آثار ادبيات كهن بس است. ما امروز با نسل جديدي در دانشگاه‌هاي علوم انساني مواجه هستيم كه چالش‌گر و پرسش‌گر هستند و آن رويكردهاي پيشين را در مواجهه با ادبيات برنمي‌تابند. نقد ادبي حوزه‌اي بسيار ديناميك از مطالعات ادبي است. امروزه در دوره‌اي زندگي مي‌كنيم كه فرهنگ بزرگ «سخن» تأليف شده است و هر كس كه معناي واژه‌اي را نداند، مي‌تواند با مراجعه به آن، دشواري‌هاي واژگاني يك شعر را رفع كند. بس است؛ ديگر لازم نيست در كلاس‌هاي دانشگاه‌هاي ادبيات با شعرها از نظر شرح زباني و اين‌كه معناي فلان بيت چيست، روبه‌رو شويم. ضرورت دارد رويكرد ما به شعر، فهم شعر و ربط شعر به زندگي با استفاده از نظريه‌هاي نقد ادبي تغيير كند.

پاينده در ادامه به توضيحي درباره‌ي كتاب «نقد نوين در حوزه شعر» پروين سلاجقه پرداخت و گفت: چهار مقاله‌ي اين كتاب به شعر كلاسيك تعلق دارد و شش مقاله هم به شعر معاصر مي‌پردازد. روشي كه در پيش گرفته، يكي روش فرانسوي است كه شرح دقيق متن است و در برخي مقاله‌هاي ديگر روش نقد آمريكايي را پيش مي‌گيرد كه همان قرائت تنگاتنگ متن است. منتقد به متن شعر مي‌پردازد و به آن چيزي كه بيرون از شعر است، كاري ندارد. ما متأسفانه در فرهنگي ادبيات را آموخته‌ايم كه مطالب بيرون از شعر موضوع اصلي بررسي شعر بوده است؛ مطالبي مانند اطلاعات زندگي‌نامه‌يي و مسائلي از اين دست كه لزوما به شعر ربطي ندارد. در اين كتاب دو غزل از حافظ با رويكرد ساختارگرايانه مورد تحليل و بازخواني فرماليستي قرار گرفته و نويسنده با تأمل و درنگ و حوصله، شعرها را بررسي كرده است.

اين مترجم و منتقد سپس تأكيد كرد: حافظ به اندازه كافي ستايش شده است؛ ما بايد از ستايش حافظ عبور كنيم و به خوانش تحليلي و انتقادي شعر حافظ برسيم تا معنا را تبيين كنيم. نبايد معنا را حبس كنيم و اين‌طور نباشد كه استاد به عنوان مجسمه دانش در دانشگاه بيايد و هر حرفي را بزند، دانشجو بپذيرد و حفظ كند و بعد ادعا شود كه حافظ و شعر او بررسي شده است. غزل‌هاي حافظ بازنمايي‌كننده گفتمان متكثر زمان خودش است و مي‌توان آن‌ها را از منظرهاي مختلف نقد ادبي بررسي كرد. نقد ادبي پنجره متكثر را باز مي‌كند و ضرورت دارد به سمت كارهاي جديد برويم.

حسين پاينده عنوان كرد: به اعتقاد من، پروين سلاجقه جسارت و شهامت به خرج داده و عمل شجاعانه‌اي انجام داده است. در فضايي كه نقد ادبي جدي گرفته نمي‌شود، مي‌بينيم كسي كه رشته تحصيلي‌اش نقد ادبي نبوده، خودش كار و فعاليت كرده است. خب اين اهميت دارد.

او در ادامه متذكر شد: كار استاد در دانشگاه مريدپروري نيست. اگر دانشي داريم، بايد آن را به دانشجويان منتقل كنيم و زمينه را براي تحقيقات بيش‌تر باز كنيم و به نظرم، كتاب پروين سلاجقه از اين دست آثاري است كه روش نقد عملي را به دانشجويان ياد مي‌دهد و اين اهميت دارد.

حسين پاينده در پايان به طرح انتقادهايش درباره‌ي چند مقاله تأليف‌شده در اين كتاب پرداخت و متذكر شد: وقتي كه عنوان كتاب را ديدم، نوشته بود «نقد نوين». گمان مي‌بردم در اين كتاب با مقاله‌ها و موضوع‌هايي با رويكرد «نقد نو» روبه‌رو خواهم شد؛ در حالي‌كه در مقاله‌ها ديدم به لحاظ روش‌شناسي، از روش «نقد نو» به عنوان يكي از رويكردهاي نقد ادبي تخطي شده است.

همچنين در برخي از مقاله‌ها از عنوان «ساختاري» استفاده شده است؛ در حالي‌كه ما چنين رويكردي در نقد ادبي نداريم و «ساختاري» يكي از اصطلاحات نقد «ساختارگرايانه» است و ضرورت دارد اگر منظور نويسنده «ساختارگرايانه» بوده است، در چاپ‌هاي بعدي اصلاح شود. همچنين مؤلف در مقدمه‌ي كتاب در عين حالي كه مي‌گويد در پي نقدي روش‌مند است، جاي ديگر اظهار مي‌كند در اين مقاله‌ها دست به نقد تلفيقي زده است؛ در حالي كه بر اساس آموزه‌ها و مباني نقد ادبي، چيزي به اسم نقد تلفيقي نداريم و به نوعي نمي‌شود يك شعر را در يك مقاله از چند منظر بررسي كرد. اين شيوه‌اي مخدوش و جعلي است و با آن ادعايي كه مؤلف در كتاب و روش‌مند بودن تأكيد دارد، در تنافر است و نكته ديگر اين‌كه در نقد شعر سهراب سپهري كه در يكي از مقاله‌هاي كتاب آمده است، ‌گفته مي‌شود كه از رويكرد نقد نشانه‌شناسانه در بررسي و تحليل شعر استفاده شده است؛ در حالي‌كه من اصلا چيزي از نشانه‌شناسي نمي‌بينم. اگر منظور از «نشانه‌شناسي»، نشانه‌شناسي عمومي است، آن بحث ديگري است. اما اگر منظور رويكردي در نقد ادبي است، من چنين چيزي نديده‌ام.

در ادامه اين نشست، مديا كاشيگر با اشاره به ترجمه‌اي كه مدت‌ها پيش از يك مقاله لويناس با رويكرد ساختاري بر شعر «گربه‌ها»ي بودلر نوشته بود و شرح دشواري‌هاي ترجمه‌ي آن مقاله‌ي ساختارگرايانه، عنوان كرد: خوشحالم كه در اين كتاب بويژه در مقاله‌اي درباره فروغ فرخزاد با نقدي ساختارگريانه در زبان فارسي روبه‌رو مي‌شوم. همچنين به نظرم، يكي از درخشان‌ترين مقاله‌هاي اين كتاب، مقاله‌اي است كه درباره‌ي سهراب سپهري تأليف شده است و او خلاف‌عادت رفتار مي‌كند و برخلاف حكم‌هايي كه عليه سهراب سپهري و شعرش صادر مي‌شود و او را شاعري بي‌توجه به دغدغه‌هاي اجتماعي مي‌داند، خانم سلاجقه به طور دقيق و با حوصله، جنبه پنهان و نهفته اجتماعي شعر سهراب سپهري را براي ما رو مي‌كند.

اين مترجم در ادامه گفت: به اعتقاد من، نقد آن نيست كه همه چيز را براي شما روشن كند؛ بلكه مي‌تواند در شما سؤال و پرسشي تازه را برانگيزد و من اين موضوع را در نقد ساختارگرايانه شعر فروغ ديدم و برايم بسيار جالب و ارزشمند بود. در فرآيند مطالعه اين مقاله بود كه اين پرسش در ذهنم شكل گرفت كه با افزايش بسامد گزاره‌هاي اخباري در زبان شعر فروغ،‌ زن در شعر فروغ سوژه‌تر مي‌شود و ديگر ابژه نيست. معتقدم اين موضوع خيلي جاي كار دارد و شايد مؤلف ترجيح داده در مقاله‌هاي ديگري اين موضوع را بسط دهد.

در پايان، مديا كاشيگر به طرح چند انتقاد درباره‌ي كتاب پرداخت و اظهار كرد: به نظرم، كتاب از نبود سنخيت موضوعي آسيب ديده است. شايد مقاله نقد كهن‌الگويي شعر شاملو و همچنين سه مقاله آخر كتاب مي‌توانست در اين مجموعه نباشد؛ زيرا سنخيتي با ديگر مقاله‌ها ندارد. همچنين شعر هر شاعري الزاما بايد در زباني كه سروده شده، از منظر ساختارگرايانه بررسي شود و كسي كه مي‌خواهد اثري را نقد ساختارگرايانه كند، الزاما بايد اثر را در همان زبان نقد كند. نمي‌شود ترجمه شعر آنا آخماتووا را در زبان فارسي با رويكرد ساختارگرايانه نقد كرد و اين ايرادي است كه از اساس به اين مقاله وارد است.

در پايان اين نشست، پروين سلاجقه در توضيحاتي كوتاه خاطرنشان كرد: اين كتاب گزيده‌اي از مقاله‌هاي من در حوزه نقد شعر است كه طي 10 سال اخير نوشته شده است كه از بين آن‌ها 10 مقاله را انتخاب و سعي كردم انتخاب‌ها به گونه‌ي باشد كه هر مقاله يك رويكرد ادبي را مطرح ‌كند. او سپس به ارائه توضيحاتي درباره حرف‌هاي مطرح‌شده در نشست پرداخت.

 

کتاب «نقد نوین در حوزه شعر»

کاشیگر و پاینده کتاب پروین سلاجقه را نقد می‌کنند کتاب «نقد نوین در حوزه شعر» نوشته پروین سلاجقه طی نشستی با حضور حسین پاینده و مدیا کاشیگر و نیز نویسنده این کتاب نقد و بررسی می‌شود. به گزارش خبرنگار مهر، این کتاب مجموعه 11 مقاله از پروین سلاجقه درباره نقد شعر است که چندی پیش از سوی انتشارات مروارید منتشر شد. تعدادی از مقالات این مجموعه پیشتر در برخی نشریاتی مانند بخارا و نقد ادبی به چاپ رسیده بودند. یکی از این مقالات کتاب «نقد نوین در حوزه شعر» در بررسی ساختار شعر «شاسوسا» از سهراب سپهری نوشته شده است وبررسی فرمالیستی و شکل گرایانه دو غزل از حافظ از دیگر مقالات این کتاب است. کتاب «نقد نوین در حوزه شعر» اثر پروین سلاجقه روز سه‌شنبه 18 بهمن ماه ساعت 17 در باشگاه کتاب تهران واقع در فرهنگسرای ارسباران نقد می‌شود. منتقدان این برنامه حسین پاینده و مدیا کاشیگر هستند.کتاب‌های «امیرزاده کاشی‌ها» و «از این باغ شرقی» از دیگر آثار سلاجقه است. کتاب اخیر (از این باغ شرقی) که اخیرا به عنوان کتاب درسی وارد دروس مقطع کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز هم شده، جایزه کتاب سال را از آن خود کرده است.

روایت

 

گاهی شب ها کمی پنجره به بسترم می تابد

و اندکی توی ماه قدم می زنم

(چیز عجیبی ست توی همین آسمان گرفته ی تهران!!)

همین که واژه هایم دچار بی وزنی می شوند

تازه می فهمم که بیخود دست تو را رها کردم

 

قرص ماه توی آسمان کامل می شود

از میان همه ی صورت هایی که روی ماه می کشم یکی شبیه تو نیست

 

عکس خودم را می کشم

یک رود بیقرار روی ماه جاری می شود

 

ستاره ای ناامید در دوردست شب سوسو می زند

به چشم هایت که می رسم

درختی سبز روی ماه ریشه می دواند

و شاخه هایش را به سمت من تکان می دهد

 

آه گاهی چه قدر دلم برای برگ ها تنگ می شود!

 

 

برای مامان

 

 

-می پرسی از چه فهمیدم؟

-ساده است:

از لهجه ی آشنای کوکب ها روی سنگ تازه ی مزارت

که به آوازی شاد دم گرفته بودند.

 

وتو هنوز به مردن عادت نکرده بودی.

 

                         ***

از دره ی آن سوی مرگ سواری می خرامد

(دامادی به تمامی شاه)

با زینی ِ یراقی و مرکبی

که در باد هوهو می کشد...

آه! دوباره پس از سال ها عروس" ماه پیشانی" بر درگاه

 ایستاده است.

-بفرمایید!صفا می آورید به منزل جدیدتان خانم!

(و ما دوباره نقل و حنا آورده ایم)

                ***

تابوت فلزی بر بالای شانه ها دست به دست می شود

انالله...انالله...

و آژیر مرگ محله را روی سر گذاشته است

 

               ***

سوار می گوید:

-می بینی؟

از دره ی آن سوی مرگ به تاخت خودم را رسانده ام

خبر را تازه شنیده بودم

و تو

هنوز مثل همان شب زیبایی!عروس ماه پیشانی!

به انتظارت چندی بود که بر درگاه ایستاده بودم.

اسب ومرکب آماده است

حالا دوباره "دستت را به من بده!"

              ***

تابوت خالی در گوشه ی گورستان آرام گرفته است

            ***

حالا چهل روز از زفاف دوباره ی تو گذشته است

اسب و سوارها به سوی دره ی ناگزیر برگشته اند

آخرین ماه تابستان به سنگینی خود را به سمت پاییز می کشاند

گلبرگ های قرمز کوکب روی سنگ مزارت باد را به بازی گرفته اند

واما تو

هنوز به مردن عادت نکرده ای...

 

تصحیح یک خبر در روزنامه ی ایران

 

روزنامه ی ایران در شماره ی ۴۸۹۸ خود به تاریخ ۵ مهرماه ۹۰ خبری در مورد آثار در دست انتشار این جانب چاپ کرده است که به این وسیله تصحیح می گردد:

در خبر آمده است که برای نگارش کتاب فرهنگ "موتیف-نشانه و نماد در شعر سبک هندی (توسط پروین سلاجقه)بیش از ۳۰۰۰ منبع مورد استفاده قرار گرفته است.اما اصل خبر این گونه بوده است:این فرهنگنامه  تاکنون حدود ۳۰۰۰ مدخل را شامل می شود.و دیگر این که باز هم درهمین خبر به اشتباه آمده است که این کتاب تا پایان سال جاری روانه ی بازار خواهد شددر صورتی که اصل خبر این گونه بوده است:مولف تلاش می کند تا پایان سال جاری کتاب را برای مراحل چاپ و انتشار به ناشر تحویل دهد.

عوامل شاعرانگي در شعر بيدل دهلوي (متن سخنرانی در اولین کنگره ی بین المللی عرس بیدل)

 

 

 

سخن گفتن از عوامل شاعرانگي در شعر شعر بیدل دهلوی کاري بس دشوار   است . چرا که براي تهيه مقاله اي که بتواند حق مطلب را به تمامي ادا کند و کليه عناصر به کار گرفته شده در ساختار شعر او را در برگيرد باید روزها وروزها سخن گفت.اما در این فرصت بسیار کوتاه ، محور گفتارم را به طور عمده به سه جنبه از جنبه هاي شعر بيدل اختصاص مي دهم و به طور اجمالي ، درباره ی منش استعاري زبان ، ذهن و تصوير در شعر او ، نکاتي را ياد آور مي شوم . به طور کلي امروزه آنچه که مربوط به بررسي متن شاعرانه مي شود ، جدا از فرايند تحول کلي نظريه هاي ادبي و مقوله نقد نيست. چرا که سرشت شعر در قلمرو تعريف ونقد ، همواره مورد توجه نظريه پردازان ادبي بوده و خواهد بود . بحث هاي نظري درباره متن شاعرانه ، اززمان ارسطو آغاز شده و در گذر تاريخ ، چالش هاي فراواني را پشت سرنهاده است که بر آيند کلي آنها ، به ويژه در قرن بيستم ، با تاثير پذيري از دستاوردهاي دانش زبان شناسي و همچنين نظريه هاي شعري در آراء صورت گرايان روس و پس از آن ، ساختار گرايان ، جايگاه ويژه اي را براي آن فراهم کرده است . در حوزه زبانشناسي ، با تکيه بر آراء سوسور و نظريه پردازان نشانه شناسي ، رهيافت هاي ارزشمندي براي درک جايگاه ويژه آن در نظام زبان در نظر گرفته شده است ؛ به گونه اي که متن شاعرانه از ديدگاه يوري لوتمان نشانه شناس برجسته روس ، اين گونه تعريف مي شود : « متن شاعرانه ، نظام نظام ها يا رابطه ی رابطه هاست ؛ پيچيده ترين شکل قابل تصور سخن است که چندين نظام مختلف را درهم فشرده مي کند.[ زيرا ] شعر دال را باتمام وجود، فعال مي کند و واژه را در چنان شرايطي قرار مي دهد که تحت فشار شديد واژه هاي اطراف حد اعلاي عملکرد را از خود بروز مي دهد و غني ترين استعداد خود را رها مي سازد.» با توجه به نظر لوتمان ، بيدل يکي از معدود شاعراني است که شعر او در بسياري از موارد به نظام نظام ها تبديل شده و به مدد درک لحظه ها و ذهن و زبان شاعرانه ، چندين نظام مختلف را در هم فشرده ساخته و در نتيجه موفق به کشف زباني شده است که يکسره برمنش استعاري ، استوار است. اين زبان از سه سرچشمه اصلي استعاره (کلاسيک، رمانتيک و مدرن) بهره گرفته و حد اعلاي کارکرد واژگان در زبان را به سامان رسانده است. ازهمين رو، بستر سيال اين زبان، جايگاهي مناسب براي تجلي تخيل جادويي شاعرانه او واقع شده و به خلق بياني تصويري و خارج از مرزهاي قرار دادي جهان واقعي منجر شده است. يکي ازمهم ترين عواملي که در خلق يک فضاي يکه و يگانه در شعر بيدل موثر است ، قطع پيوندهاي جهان شاعرانه او از جهان واقعي است و پناه بردن او به ساحت فردي در لحظه آفرينش هنري . بدين طريق مي توان شعر بيدل را ، شعر گريز از رئاليسم وانمودي کليشه اي در زندگي روزمره به حساب آورد که خرق عادتي جسورانه راتوصيه مي کند.

ادامه نوشته

نقد نوین در حوزه شعر


.

.

.


" نقد نوین در حوزه شعر "

به قلم دکتر  پروین سلاجقه از سوی نشر مروارید  منتشر شد.

 

معرفی مختصر این کتاب:

این کتاب مجموعه ای است از مقالاتی که هرکدام از آن ها تحلیل و خوانش نقادانه ای است از یک یا چند متن شاعرانه با تکیه بر اصول نقد ادبی مدرن.نگارنده در تدوین این مقاله ها کوشیده است که ضمن استفاده از رویکردهای متنوع نقد ادبی مدرن از جمله: نقد ساختارگرایانه فرمالیستی،روانکاوانه،اسطوره شناختی،اجتماعی،زیبایی شناختی و...خواننده را در فرایند بازخوانی متن شرکت دهد.فهرست این مقاله ها به این شرح است:

۱ـپدیدار شناسی «زمان» در شعر حافظ

با تکیه بر پدیدار شناسی زمان در آراء سنت آگوستین قدیس

۲ـتحلیل و بازخوانی فرمالیستی و ساختارگرایانه ی دو غزل از «حافظ»

۳ـحیرت و حیرانی و وهم در برابر آینه(فراواقعیت در شعر بیدل دهلوی)

۴ـاسطوره زذایی و اسطوره آفرینی در اندیشه ی شاعرانه

۵ـنقد نشانه شناختی،ساختاری و تاویلی شعر «شاسوسا» از سهراب سپهری

۶ـکارکرد شاعرانه ی «گزاره ها »در شعر فروغ فرخزاد

۷ـتحلیل زیبایی شناختی فضاسازی در دو شعر عاشقانه از احمد شاملو

۸ـنقد کهن الگویی دو منظومه ی فولکلوریک از احمد شاملو

۹ـتاملی در ساختار شعر «آنا آخماتوا» شاعر آکمه ایستی روسی

۱۰ـتاملی در نقش ایماژ،استعاره و نماد در دلالت های شاعرانه ی زبان

 

 

 

هجرانی 10

 




گفته بودی برایت چیزی بنویسم

می دانی عزیزم؟

این روزها سطرها توی نفس هایم هق هق می کنند

خاصیت دیوار همین است

پیغام ها از لایه های سیمانی عبور نمی کنند


برای خاطره ای از استانبول(هجرانی9)

 


عکس : افشین شاهرودی



اتوبوس در مه و بخارآن روز کمرنگ می شود

زندگی می گذرد

 

ما نیستیم

و هنوز مرغان دریایی

در ادامه ی آن کشتی های شاد روانه هستند

 

مسافران علی بابا

چای کمرباریک را سر می کشند

وپاسخ می دهند:

Ok.ok.my friend

حتما به کافه ات سری می زنیم.حتما

- خاطره ای ممتد از یک روز بارانی-

 

بی شک جزایر سه گانه

نقش مسافرانشان را در سینه حفظ می کنند

به من گفتی:

-زیر تاریخ این کانال 

آما ل اجدادمان به خوبی حفاظت می شود

(اجداد ما و اجداد آن ها)

 

این جا استانبول است

قسطنطنیه را می گویم

ـمی شناسیش.نه؟

راستی تا تاریخ دوباره ی ما چقدر راه است؟

مرغان دریایی در ادامه ی کشتی ها صفیر می کشند

آه نگاه کن!

فقط یک پل  یک پل

قاره ی گریان مرا

به قاره ی خندان تو پیوند می دهد

راستی طول این پل چقدر است؟

 

اتوبوس از انتهای مه پیدا می شود

هنگام برگشت است

دخترک با کاغذی در دست نام ها را می خواند:

مسافران golden age

مسافران golden age

لطفا  (به سمت فرودگاه ) سوار شوید!

 

در بخار شتابناک وداع

چهره ات را درست نمی بینم

(رنگت پریده است آیا؟؟)

 

اتوبوس در مه ادامه می یابد

بخار از شیشه ها فرو می ریزد

زنی چشم هایش را با دستمال پاک می کند

اشک ها مجال نمی دهند

آن روز

آن جا 

استانبول...

                  بهار ۸۹

 


...

 



توی این شعر

تاریخ تولد تو کمی خط خورده است

مرا ببخش عزیزم!

شعری فراموشکار است و دیوانه

اگر بپرسی دوستت دارم؟

بی درنگ می گویم:

دلم یک پرنده می خواهد

یک پرنده ی وحشی

مثل همان عقاب باشکوه

که یک روز

خواب آرامش را

میان سنگ های کوهستانش رها کرد

و به رویای من آمد.

باز هم اگر بپرسی دوستت دارم؟

خواهم گفت:

مرا کمی مهربان تر نگاه کن!


خبر

  

اولین هم اندیشی نقد و تحلیل روان کاوانه ی آثار هنری و ادبی  دوشنبه ۱۷ اسفند ساعت:۱۰ الی ۱۶ ولی عصر تقاطع طالقانی پلاک۱۵۵۲  فرهنگستان هنر


برنامه :

دکتر پروین سلاجقه

 ناتمامی سوژه ی سخنگو  تحلیل روان کاوانه ی وضعیت راوی در زبان شاعرانه با توجه به نظریه ی روان کاوی (  ژولیا کریستوا )

.

دکتر فرزین رضاعی

 بررسی و تحلیل پذیری گلستان سعدی از دیدگاه روان پویشی بر اساس مدل های تفسیری آن

.

دکتر محمد صنعتی

فرجام شوق کین خواهی کیخسرو پدرکشی برادرکشی و پسرکشی در شاهنامه

.

دکتر گوهر همایون پور

 نقد روانکاوانه ی بار هستی میلان کوندرا

.

دکتر سامان توکلی

 سینما و روان کاوی نگاهی به فیلم درباره ی الی از دیدگاه رابطه با ابژه

.

دکتر حسین پاینده

 عجز از بیان  نقد روان کاوانه داستان سه قطره خون



شعری برای تو


خودت این طور می خواستی

دلت که با مورمور پوست شهر خو می گرفت

(تقصیر کسی نبود)

 

با فصل ها که می روند

با فصل ها که می آیند

 

با برگ ها که می روند

با برگ ها که می آیند

 

فردا

شاید خیابان های نمایشی

نام تو را فراموش کنند

اما قلب من هرگز

تازه آن وقت است

که عاشقی ما آغاز می شود.


 

قایق

 

 

 

چیزی نگو آشنا!

سکوت را مراعات کن سکوت را

شاید کمی با تنهایی خود خو کنیم

بادها از هرزه گردی خود دست بر نمی دارند

اما تو باشی یا نباشی

همیشه یک قایق

یک موج

و یک ساحل عاشق

در ذهن من پارو می کشد.

 

 

تصویر

 

 

 

 

صبر کن!

کمی عینکم را جابه جا کنم

مثل این که یکی مثل خودم

توی آینه ایستاده است

رنگ پوستش مهتابی است

و یک شعله ی سبز

مثل یک پرچم لرزان

از ته چشمانش

به سمت پیشانیش

بالا می رود.

 

 

دلتنگی ها (1)

 

 

مثل همه ی تصویرهایی که تا کنون فراموشمان کرده اند

گاهی از منظر چشم جهان دور می شویم

راه بهشت از گردنه های سخت می گذرد

نازنین!

برایت شعری گفته ام که

به مرثیه ای برای خودم تبدیل شده است.

 

 

گفت و‌گو با دکتر پروین سلاجقه: به خاطرِ صرفِ ادبیات

 

منبع: جن و پری 

گفتگو:سید مصطفا رضیئ

فروش کتاب فقط در نمایشگاه ممنوع اعلام شده، یا در بازار کتاب هم ممنوع است؟

 

هنوز نمی‌دانم. اطلاع دقیقی از بقیه‌ی موارد ندارم. و این که الان وضعیت کتاب در بازار چگونه است. آیا آن‌جا هم حق فروش ندارد؟  ولی می‌دانم در نمایشگاه کتاب امسال ارائه نشد و کسانی که برای خرید آن رفته بودند موفق به خرید کتاب در نمایشگاه نشدند.

 

خانوم دکتر سلاجقه، شما یک کتاب موفق کار کردید، جایزه بردید، اثر تجدید چاپ شد، ولی الان امکان فروش آن محدود شده است. این اتفاقی که سر این کتاب برای شما افتاد، چه تاثیری بر ادامه‌ی کار شما بر مجموعه‌تان دارد، شما قصد داشتید جلدهای بعدی این مجموعه را هم به بازار بفرستید. شما الان به کارتان در این مجموعه ادامه می‌دهید یا کار متوقف می‌شود؟

 

بدون تردید کارم را ادامه می‌دهم. طرح کار، مجموعه‌ی نقد شعر معاصر است، که شماره‌ی دوم آن نقد شعر فروغ فرخزاد است. این کتاب نوشته شده است و تقریبا برای چاپ آماده است. ولی واقعیت این است که هنوز تصمیم نگرفته‌ام کارم را به ناشر ارائه کنم. برای این‌که می‌دانم احتمالا با مشکلاتی این چنینی رو‌به‌رو می شود. البته همه‌ی این مسایل مسلما  روی انگیزه‌هایم  تاثیر منفی دارد ولی جز نوشتن آنچه که لازم می‌دانم راه دیگری ندارم. امیدوارم هرچه زودتر موانع این‌چنینی از سر راه کتاب‌ها از بین برود. وقتی آدمی سالها، از زندگی‌اش را صرف تحقیقاتی می‌کند که برای فرهنگ و ادبیات و تحقیق‌های علمی می‌توانند بسترسازی کنند ولی بعد بدون هیچ دلیلی با مانع برخورد می‌کنند. چه در حد ممیزی که کار شامل اصلاحیه‌هایی شود، چه عدم در یافت مجوز چاپ یا ممنوعیت و محدودیت فروش، می‌تواند بر انگیزه‌های کلی فرد، تاثیر بگذارد. با این همه الان دارم روی اثر دیگری کار می‌کنم. اثری به نام «فرهنگ تحلیلی موتیف، نماد و سنت‌های ادبی در شعر سبک هندی ایران،»  حدود چهار سال روی این اثر کار کرده‌ام که حدود تقریبا 2000 مدخل دارد. بدیهی است ‌انجام این کارها، انرژی زیادی لازم دارد، ولی وقتی کتاب‌های آدم با مشکلاتی این‌چنینی روبه‌رو می‌شود، بر فرآیند کاری ‌او تاثیر می‌گذارد. بعد از شنیدن هر خبر ناراحت کننده در مورد برخورد با آثار ادبی مدتی دچار دلسردی و افسردگی می‌شوم. ولی دوباره ادامه می‌دهم. به هر حال کار کردن، آن هم در زمینه‌ی نقد، نیازمند یک فضای مناسب است و تا زمانی که این فضای مناسب فراهم نشود، نمی‌شود راحت کار کرد.

 

ادامه نوشته

شعري از احمد شاملو

 

 

 

همه شب حيرانش بودم ،

حيران ِ شهر  ِ بيدار

كه پيسوز چشمانش مي سوخت و

انديشه ي خوابش به سر نبود

و نجوای اورادش
                        لَخت لَخت
 

آسمان ِ سياه را مي انباشت

چون لَترمه باتلاقي ِ دمه بوناك

                          كه فضا را.

 

حيران بودم همه شب

                   شهر بيدار را

كه آواز  دهان اش

                تنها

                   همهمه ي عَفن ِ اذكارش بود :

 

شهر بي خواب

با پيسوز پُر دود ِ بيداري اش

در شب ِ قدري چنان. _

در شب ِ قدري

 

گفتم : بنخفتي ، شهر !

همه شب

         به نجوا

                نگران ِ چه بودي ؟

 

گفتند :

برآمدن روز را

                به دعا

                        شب زنده داري كرديم.

 

مگر به يُمن ِ دعا

آفتاب

برآيد.

 

گفتم :

حاجت روا شديد

                    كه آنك سپيده !"

 

به آهي گفتند : كنون

                 به جمعيت ِ خاطر

دل به درياي خواب مي زنيم

كه حاجت ِ نوميدانه

چنين معجز آيت

برآمد.

َ

8 فروردين ِ 1373

 

احترام به محیط زیست، تنها ناجی انسان

 

مصاحبه‌گر: فریبا والیات

برای شنیدن فایل صوتی  کلیک کنید

 

دکتر پروین سلاجقه، پیش از اینکه کتاب «از این باغ شرقی‌»، در زمینه‌ی نقد و نظریه در ادبیات کودکان و نوجوانان، را به رشته‌ی تحریر در آورد نیز، از همین باغ شرقی گفته بود، از «قصه‌ی تالاب» و «بنفشه‌‌کوچولو»، از محیط زیست و طبیعت که احترام به آن تنها راه نجات ما است.

 

 

دویچه‌وله: خانم دکتر سلاجقه، در هر دو کتاب «قصه‌ی تالاب» و «بنفشه‌کوچولو»ی شما از طبیعت الهام گرفته شده. فکر می‌کنید، مطرح کردن طبیعت و اصولا محیط زیست در کتاب‌های کودکان چه تأثیری بر وجدان زیست‌محیطی بچه‌ها می‌گذارد؟

 

در این دو اثر من از ادبیات به عنوان یک ابزار استفاده کردم، تا بتوانم رابطه‌ی خیلی زنده‌ بین انسان و اجزا و عناصر طبیعت را نشان بدهم و به آن احترام بگذارم و این مسئله می‌تواند بر حس و وجدان کودکان برای درک این رابطه‌ی زنده و ارجمند تأثیرگذار باشد.

 

چه استقبالی از این دو کتاب شد؟

 

خوب بود. استقبال از «قصه‌ی تالاب» که در سال ۷۷ چاپ شد، خیلی خوب بود با اینکه این کتاب اولین کار من در زمینه‌ی ادبیات کودکان بود، می‌شود گفت که یکی از اولین کارهای جدی بود که سعی می‌کرد از یک زبان نسبتا سمبولیک و تا حدودی سنگین و کمی‌جدی‌تر به نسبت ادبیات کودکان، وارد کار شود. این کتاب در سال ۷۷ چاپ شد و موفقیتش این بود که در همان سال به عنوان کتاب برتر زیست‌محیطی در زمینه‌ی ادبیات و ادبیات کودک از طرف سازمان محیط زیست معرفی شود و خوشبختانه تیراژ کمی هم نداشت. در ۵ هزار جلد به فروش رفت و بعد از آن برای چاپ‌های بعدی آماده شد.

کتاب «بنفشه‌کوچولو» یک متن نسبتا ساده‌تر بود و سعی می‌کرد رابطه‌ی بین انسان به طور کل، و در اینجا یک کودک و یک موجود زنده را، با طبیعت خیلی زنده‌تر، رمانتیک‌تر و لطیف‌تر مطرح کند. استقبال از این کتاب هم خیلی خوب بود، حدود ۱۰ هزار نسخه از آن خیلی زود به فروش رفت و مخاطبین آن ازسطوح سنی پیش‌دبستانی تا سال‌های خیلی بالاتر حتی بزرگسالان بودند و نقدهای مجلات مختلف سعی کردند، لایه‌های درونی و معنایی این اثر و واکنش‌ها را نشان بدهند.

 

آیا همین مسئله‌، یعنی استقبال خوب از این دو کتاب، نشان نمی‌دهد که کودکان ایرانی به طبیعت، حیوانات و محیط زیست اطرافشان توجه و علاقه نشان می‌دهند و باید بیشتر به این زمینه پرداخت بشود؟

 

چرا، من فکر می‌کنم این دو کتاب می‌توانند در مقیاس بسیار کوچک‌تر نمایانگر این حس در کودکان ایرانی باشند. ولی همان‌طوری که در پیشینه‌ی تاریخی ادبیاتمان سراغ داریم، می‌بینیم که در آثار خیلی ارزشمند کلاسیک ما عمدتا سعی می‌کنند، به بچه‌ها از طریق شخصیت‌های گیاهی، حیوانی و شخصیت‌هایی که عمدتا در دل طبیعت مسکن دارند شناخت مربوط به زندگی را بدهند و سعی ‌می‌کنند که ارتباط خیلی محکم و گسترده و هوشمند انسان و طبعیت را برای آنها بازگو کنند.

 

و آیا به نظر شما در کتاب‌های کودکان و کتاب‌های معاصر به اندازه‌ی کافی به محیط زیست و لزوم حفاظت از آن پرداخته می‌شود؟

 

در دوره‌ای که ما در ادبیات و هنر آن را تحت عنوان «پسا مدرنیسم» نام‌گذاری می‌کنیم خوشبختانه دارد به این مسئله بها داده می‌شود. من فکر می‌کنم، الان در آثار کودکان دارند تا حدود زیادی به این مسئله‌ می‌پردازند، به اینکه کودکان باید به محیط زیست احترام بگذارند، به اینکه آنها بتوانند رابطه‌ای بسیار سالم با محیط پیرامون و طبیعت برقرار کنند، ‌آن را درک کنند و از موتیوها (برانگیزاننده‌ها)ی زنده‌ی طبیعت در ذهنشان و خلاقیت‌هایشان استفاده کنند.

 

در ماه‌های گذشته خبری تکان‌دهنده در بسیاری از رسانه‌های ایرانی منتشر شد مبنی بر اینکه هزاران لاک‌پشت و پرنده‌ی مهاجر به دلیل آتش زدن نیزارهای اطراف تالاب پریشان برای راه‌‌سازی زنده‌زنده در آتش سوختند. موضوعی که شما ۱۰ سال پیش راجع به آن نوشتید، یعنی از بین رفتن تالاب‌ها، امروز به یکی از مسایل مطرح زیست‌محیطی ایران تبدیل شده. تأثیر مطرح کردن مسایل زیست‌محیطی را در عرصه‌های مختلف هنری مثل نقاشی، فیلم یا قصه‌نویسی چگونه می‌بینید؟

 

من خیلی برای این خبر متأسفم. درست است که در داستان من در آن زمانی که من آن را نوشتم این موضوع فقط یک فانتزی تراژیک بود، یعنی در واقع من می‌خواستم بگویم که امیدوارم اینطور نشود و اگر اینطور شود خیلی بد است. ولی متأسفانه می‌بینم که این فانتزی‌ها دارد به حقیقت می‌پیوندد و این جای تأسف دارد.

من فکر می‌کنم، هنر همیشه می‌تواند واقعیات تلخ زندگی انسانی را به یک شکلی نمایش بدهد و آنها را برای خود انسان بازنمایی کند، برای خود انسان تا درس عبرتی برایش شود. بدون تردید نقاشی، داستان، شعر و همه‌ی محصولات هنری می‌توانند کمک کنند تا این‌جور تراژدی‌ها دیگر تکرار نشود. فکر می‌کنم، حتی اگر مطبوعات در آن سال‌هایی که داستان من یا داستان‌هایی نظیر این نوشته شد سعی می‌کردند، اینها را تبلیغ کنند و مردم را با این‌جور آثار هنری که می‌تواند مردم را با بیان‌های خیلی عاطفی با این تراژدی‌ها آشنا کند، آشنا می‌کردند، می‌توانست خیلی مؤثر باشد و در اینکه هنر می‌تواند به رفع این مشکلات کند من جای تردیدی ندارم.

 

كتاب قصه تالابدو کتاب «قصه‌ی تالاب» و «بنفشه‌کوچولو» به زبان فارسی نوشته‌شده‌اند. آیا تا حالا تلاشی شده تا این دو کتاب به زبان‌های دیگر ترجمه شوند؟

 

قصه‌ی تالاب متنش به آلمانی ترجمه شده و مترجمینش از من خواستند که یک تصویرگر دیگری در ایران تصاویر این کتاب را از نو تصویرگری کند. به خاطر اینکه تصویرها یک مقدار برای کودکان سنگین است و فضایی غمگین را به مخاطب القا می‌کند و آنها در جستجوی ناشری بودند که بتواند این اثر را برایشان چاپ کند، گویا با چند ناشر آلمانی هم صحبت کرده بودند. از طرف آنها هم قول‌هایی داده شده بود و مسئله به این واگذار شده بود که تصویرگر دیگری کار تصاویر جدید را بر عهده بگیرد.

بنفشه‌کوچولو هم می‌دانم که متنش به انگلیسی ترجمه شده و ناشرش در صدد این هست که این کتاب را به انگلیسی با تصاویر تازه چاپ کند.

 

آیا باز هم قصد دارید، کتابی بنویسد که حفظ محیط زیست یا طبیعت را مطرح کند؟

 

در داستان‌های من به طور کلی همیشه یک جنبه‌ی زیست‌محیطی هست. چون به نوعی ذهنیت خود من ذهنیتی است که در لحظه‌ای که در حال نوشتنم خیلی زود کانال‌هایش را با طبیعت برقرار می‌کند و بن‌مایه‌های اصلی کار را از طبیعت می‌گیرد، از هر چه که به حضور زنده‌ی طبیعت مربوط می‌شود. اینها همه به من ایده می‌دهد. بنابراین می‌توانم بگویم، داستان‌های دیگر من هم به نوعی با طبیعت سر و کار دارد. حتی داستان‌‌هایی که الان در زمینه‌ی ادبیات بزرگسال دارم می‌نویسم، آنها هم به نوعی مبتنی است بر جاندارانگاری یا بحثی که ما در آرای مدرن به آن انیمیسم می‌گوییم، یعنی حضور زند‌ه‌ی طبیعت در ذهن انسان و اینها خوشبختانه همه در ذهن من جا دارد. چون خودم به طبیعت خیلی زیاد ارزش می‌گذارم و فکر می‌کنم‌، تنها چیزی که می‌تواند انسان را نجات بدهد در دوره‌ی هرج و مرج بی‌پایانی که خودش برای خودش فراهم کرده، احترام به محیط زیست است.

 

 منبع: راديو دویچه وله آلمان

 

 

گفتگویی با پروین سلاجقه

 

 

گفتگو: حامد رحمتی

منبع : مجله ارمغان فرهنگی

 

كتاب امير زاده ي كاشي ها به چاپ دوم رسيد اين در حالي ست كه ادبيات امروز كشور با بحران مواجه است و همانطور كه تجربه نشان داده مردم ما اصولن اهل خواندن نيستند چه برسد به كتاب و كتاب خواني؟

 

متاسفانه ادبيات امروز ما در چندين وجه با بحران مواجه است ... بحران مخاطب ، بحران مولف ، بحران نقد،  بحران نشر ، نوشتن دشوار است و بايد برايش بها پرداخت خصوصا نوشتن جدي ، يك مولف بايد با همه ي اين موارد مبارزه كند  تا اثر خود را به سامان برساند و بعد از آن منتظر پاسخ بماند. اما وقتي پاسخ نمي گيرد تناسبي بين داده ها و گرفته ها ايجاد نمي شود.هرچقدر اثر جدي تر باشد اين مشكلات بيشتر و پيچيده تر است. بنابراين براي مولفان انگيزه اي قوي وجود ندارد كه خود را با كارهاي جدي در گير كنند ، در واقع جدي نوشتن در كشور ما به جرياني قابل قبول و حرفه اي تبديل نشده است، فقط گاهي شگردهاي فردي براي تاليف اين گونه كتاب ها از افراد سر مي زند كه نوعي خطر كردن است . بحران مخاطب در پاسخ ندادن به نوشتار جدي يكي از مهم ترين مشكلات در بين اين موارد است زيرا عدم استقبال از اين گونه آثار سرمايه ي ناشران را هم به خطر مي اندازد و نتيجه منجر مي شود به بحران نشر.در اين صورت ناشران يا اين گونه آثار را چاپ نمي كنند يا مولف را مجبور به تقليل كيفي و كمي آثار يا پايين آوردن سطح نوشتار يا عوامانه نويسي مي كنند. راه هايي كه بتواند كتاب را به فروش برساند. در اين ميان وضعيت كتاب هاي نظري و پژوهشي از همه بدتر است.آن ها مثل يك غريبه وارد بازار مي شوند هيچ كس آن ها را نمي شناسد مگر اين كه نويسنده هايشان در طول زمان با جان كندن براي خود معروفيتي دست و پا كرده باشند يا آشنايي،  كسي در مطبوعات يا محافل نقد و بررسي كتاب داشته باشند تا نامي از كتاب آن ها برده شود. گاهي به نظر مي رسد در اين زمينه با نوعي مافياي مطبوعاتي در زمينه ي تبليغ و معرفي كتاب ها روبه رو هستيم.هر روزنامه ي براي خود تعدادي از افراد را به نام خودي و تعدادي را به نام بيگانه دارد.حساب كسي كه براي همه ي آن ها بيگانه تعريف شود روشن است. بايد براي هميشه دور نوشتن را خط بكشد.  اگر به تيراژ كتاب هاي تحقيقي و پژوهشي و تعداد چاپ هاي آن ها  كه در چند سال اخير منتشر شده توجه كنيد و آن ها را با كتاب هاي بازاري و عوامانه مقايسه كنيد به سادگي به عمق فاجعه پي مي بريد.

ادامه نوشته


منبع : سايت پندار

پروین سلاجقه،‌ در شب شعر هشتم نشر چشمه، در خانه هنرمندان شرکت کرده است و در پاسخ به شرکت کنندگان نظریات خود را درباره شعر نو و شعر سپید سخن می گوید. او در این مصاحبه که کبوتر ارشدی اجرای آن را بر عهده داشت می گوید از نظر استفاده از ظرفیت های زبان محاوره، شعر فروغ از شعر شاملو موفق تر است. او می گوید شعر های تفننی به شعر هایی گفته می شود که سعی می کنند در هر زمان یک محور را در شعر مد نظر قرار دهند. مثلا در یک دوره تکنیک گفتن و یا استفاده از وا‍ژگان در یک محور خاص یا بازی های زبانی. او این جریان ها را مقداری تصنعی و تفننی می داند. به مزایا و معایب این نوع شعر می پردازد .

اين برنامه را گوش كنيد

 

رمان «بنفشه کوچولو»

 

 سال نو مبارك

.

.

.

 

رمان کوچولوی « بنفشه کوچولو» مرا یاد شازده کوچولو می‌اندازد. "میترا الیاتی" این کتاب کوچک و کم حجم تاکنون به تیژاژ ده هزار نسخه به‌فروش رفته و اکنون نایاب است. قابل ذکر این‌که برای اولین بار در اینترنت و در سایت «جن و پری » منتشر شده است.

منبع : جن و پري

برای خواندن این رمان كليك  کنید

 

 

 

 

ادامه نوشته

بحران روشنفکر نمايي

 

 

 

 

گفتگو  : علي شروقي

منبع : روزنامه اعتماد



-به نظر مي رسد رمان در ايران به نسبت دهه هاي گذشته مخاطب پيگير و جدي خود را از دست داده است. منظورم آن دسته از مخاطباني است که بخشي از اوقات فراغت خود را با رمان خواندن مي گذراندند و رمان هاي جدي را هم دنبال مي کردند. تعداد اين مخاطبان جدي اما غيرحرفه يي خيلي کم شده. فکر مي کنيد دليلش چيست؟



شايد همين طور باشد اما اگر بخواهيم در اين خصوص به نتيجه يي دقيق برسيم بايد نوعي تحقيق ميداني داشته باشيم يا اينکه تيراژ رمان هايي را که جدي مي ناميم در هر دهه با يکديگر مقايسه کنيم. آنگاه ببينيم اين موضوع به نسبت جمعيت کتابخوان چه تغييري کرده و آيا نوعي تناسب برقرار است يا نه.



مساله بعدي اين است که دغدغه هاي انسان امروز به نسبت دهه هاي گذشته تغيير کرده است. شايد در آن زمان، براي آن طيفي که شما عنوان کرديد، رمان يکي از مهم ترين ابزارهاي اطلاع رساني فرهنگي و هنري بود که عمدتاً طبقه روشنفکر جامعه آن را دنبال مي کردند. اما الان رمان تنها وسيله اطلاع رساني هنري نيست، وسايل ديگري هم وجود دارد. امروز با تنوع محصولات ديگر فرهنگي از جمله سينما، وبلاگ نويسي و همين طور امکانات ديگر مواجه هستيم که آنها نيز وظيفه بازنمايي زندگي را به شکل راحت تر و چه بسا دلپسندتري انجام مي دهند.



شايد در چنين موقعيتي روزي به اين نتيجه برسيم که با شتابي که در پيدايش و تنوع محصولات فرهنگي به وجود آمده، رمان ديگر مثل گذشته اهميت ندارد و ممکن است جاي خود را به شکل هاي ديگر هنري بدهد. هرچند هنوز قضاوت در اين مورد زود است ولي به هر تقدير خوب يا بد اين روزها مي بينيم حتي در حوزه خود ادبيات داستاني انواع ديگر نوشتار در بسته بندي هاي کوچک تر مورد اقبال بيشتري واقع شده است. مساله ديگر که به نظر من در اين مورد بيشتر قابل تامل است تغييرات شگرف در شيوه تفکر انسان نسبت به مناسبات او با جهان به نسبت آن دوره هاي مورد نظر شما است و بازانديشي و تجديدنظر او نسبت به ايده آل ها و آرمان هايش. اگر کمي سوال شما را ريزتر کنم شايد بهتر بتوانم به آن بپردازم. مثلاً همان بخشي را که در مورد رمان جدي فرموديد. اصلاً «جدي» يعني چي؟ آيا همين الان من و شما در يک تعريف دقيق در مورد آن مي توانيم به توافق برسيم؟ آيا معيارهاي جدي بودن در ايده انسان در دهه هاي گذشته با امروز يکي است؟ جاي دوري نرويم. در همين جامعه خودمان و بيشتر از همه در همين گروه هاي فرهنگي قطعه قطعه شده خودمان چطور؟ تا جايي که من اطلاع دارم رمان جدي در دهه هاي گذشته نوعي رمان آرمانگرا بود. گذشته از آن مي دانست که دقيقاً چه آرماني را دنبال مي کند. الان چي؟ علاوه بر آن در گذشته اين مفهوم يعني همين آرمانگرايي تعريف هاي مشخص پذيرفته شده خودش را داشت. الان چي؟ فکر نمي کنيد فرديت نويسنده ها و آرمان هايشان پيوسته تغيير مي کند و الان به نسبت دهه هاي قبل که معمولاً همه دنبال خط و خطوط هاي واحد تري بودند خيلي فرق کرده است؟ به نظر من حالا همان طور که تفکر بسته بندي شده و واحد انسان چند دهه پيش نسبت به محيط پيرامون او و ايده آل ها و ارزش هايش پاره پاره شده است،برداشت و نگاه او به مفاهيمي از جمله «جدي بودن»، «آرمان» و آن گونه از تفکر روشنفکرانه يي که در گذشته اين مفاهيم را در قالب هاي تعريف پذير و صاف و صوف و خط کشي شده ارائه مي کرد، متفاوت شده است.



مسلماً اين مساله به همين صورت شامل حال مخاطبان فعلي رمان هم مي شود. مساله يي به نام رمان جدي از نوع گذشته براي آنها هم دچار دست انداز است ولي همه اينها به اين معنا نيست که ما فکر کنيم انسان امروز آرماني ندارد. شايد در جايي بيشتر به اين مساله بپردازيم ولي البته هنوز هم رمان به دنبال بيان آرمان هاي مشترک انسان ها و خوشي ها و رنج هاي مشترک آنهاست.

ادامه نوشته