سومین کتاب بهروز آقاکندی منتشر شد

مطلبی از استاد "حمیدرضا شکارسری بر شعر "کودک" کتاب "خود ویرانی" اثر بهروز آقاکندی

نمایشگاه کتاب، راهرو 23 غرفه 24 انتشارات فصل پنجم

---------------------------------------------------

امسال با دو مجموعه شعر با نام های "مرگ با دست های سردش این گربه را ناز کرده

 است" که کتاب اول من حسوب می شود و "خود ویرانی" در نمایشگاه کتاب حضور

 خواهم داشت. لازم به ذکر است "خود ویرانی " دومین مجموعه شعر من است و به

 تازگی وارد بازار کتاب شده و هر دو مجموعه را می توانید از انتشارات فصل پنجم تهیه کنید

 د

دیدن زاینده رودی که خشک شده خیلی غم انگیزه. هر بار می بینمش احساس کسی رو پیدا می کنم که یکی از اعضای بدنش رو از دست داده. غم انگیز تر از اون اقایی بود که یواشکی داشت رو بنای 400 سال قدمت اسم دوست دخترش رو می نوشت. رو یکی از زیبا ترین بناهای تاریخی جهان ... ما چه جور ملتی هستیم؟! چرا نسبت به هویتمون ، تاریخمون که ریشه هامون محسوب میشه بی تفاوت هستیم و تخریبش می کنیم؟! این که دیگه کار دولت نیست کار خود مردم ، مردمی که تو پیاده رو از کنارشون رد میشین...

سطر "معشوقه" با پلیس در شعر زیر به دست برادران با سواد و هنرمند  شعر شناس و .... ارشاد حذف شده در کتاب. همین طور  "در پیراهن" در سطر "طعم ليموهاي در پیراهن... كوچه پشتي" باشد که رستگار شویم!!


تصادف


كسي سوت مي زند

و پايان يعني

صداهايي محو از خنده

              گريه

نگاه مي كني به كيف باز شده ات در خيابان

به عكس در كيف

 كه دیگر نمي خندد                

به گندمزاري كه بيرون ريخته از زير روسري

به ياد مي آوري

چه طور

عوض شد

طعم ليموهاي در پیراهن... كوچه پشتي

با خون در دهان

سوت آغاز      با        پايان

معشوقه        با        پليس

نمي تواني بلند شوي

نمي تواني...

تنها

تنها لبخند مي زني

مثل ژوكوند كه شايد هم نمي خنديد.

نقد و بررسی مجموعه شعر «پیراهن تو پرچم کدام جمهوری ایست»  سروده رسول پیره

                         روی سکوی پرش 2

یک

چیزی که در برخورد اول با کتاب «پیراهن تو پرچم کدام جمهوری است» توجه ام را جلب می کند  فراز های شعری در چند شعر موفق یا موفقیت های کامل یک شعر در این مجموعه نیست. بلکه پتانسیل موجود در این شعر ها در اینجا جایگاهی مناسب و قرار دادن شاعرش در جمع بزرگان این عرصه در آینده ایی نچندان دور است. شاعری که علاوه بر کسب موفقیت های قابل توجه در مجموعه اول  و به استناد چند شعر بیرون از کتاب که از او شنیده ام ، نشان داده قدرت ایده دهندگی و پیش برد چرخ زمانه خودش ، در حوزه شعر سپید را دارد. چرخی که در دهه هشتاد از غزل سرایان عقب افتاد، غزل سرایان و در کل کلاسیک کارهایی که علاوه بر چاپ مجموعه های موفق با توجه به پوست اندازی در حوزه های زبانی ، روایتی ، و حتی فرمی به استقلال کامل رسیدند. و حداقل غزل و روایت را وارد مرحله ای جدید کردن ؛ به طوری که دهه هشتاد را باید بی گمان دهه غزل بنامیم. اما در همین شعر سپید با تمام تلاش ها یی که صورت گرفت و موفقیت های نسبی برخی شاعرانه هنوز به لحاظ زبانی ، مصرف کننده شعر دهه هفتاد و دیگر دستاوردهایش  مثل فرم روایی  در نوع نگاه به شعر ، مثل جایزگیزن توصیف به جای توضیح و ... محسوب می شود. طبیعتا این نوع شعر ها تاثیر گذار و تاثیر پذیر هستند از شعر خودشان و احتمالا به همین دلیل است رگه هایی از کارهای چند ساله اخیر در این مجموعه قابل ردیابی است ؛ به عنوان الگوهای موفقی که احتمالا در ذهن شاعر نقش بسته اند. مثل نوع مکانیزم برخی جمله ها و شگردها. بخوانيد «و این بار که بهار پیش از پدر امده بود» که یاد آوره سطر اغازین «کتاب سطرها در تاریکی جا عوض میکنند» گروس عبدلملکیان است . «و این بار که درد پیش از زخم امده بود»  رسول پیره باید بداند شگردها روزی در نهایت می میرند و این ایداه ها هستند که به حیات خود ادامه می دهند.  به نظرم «پیره» در همان جایگاهی ایستاده که گروس با (پرنده بنهان) ایستاده بود و غلامرضا بروسان با «یک بسته سیگار در تبعید» شاید یک پله پایین تر از آن به دلیل مصرف کننده بودن در نوع شگردها ؛ اما با همان نوع شهودی برخورد کردن با جهان که خاص شاعران خوب غریضی نویس است. با این تفاوت که میل نوشت با توجه میزان سطرها در پیره بیشتر است. رفتاری که «براهنی» در «طلا در مس» جنون نوشتن مینامش. چرا که اساسا در این برهه این شعر است که به سراغ شاعر می آید تا آنکه شاعر به سراغ شعر برود. به طوری که اکثر کارهای «پیره» بلند هستند. اشعاری که معمولا در چفت و بست پیدا کردن فضاهای متفاوت گاه دچار مشکلاتی مي شند. مشکلی که خیلی ساده با گذاشتن  چند سطرهایی همانند لولایی ما بین سطرها و پارگراف ها عمل کند و فضاهای مختلف را در تقاطعی به هم برساند، یا استفاده از فرم هایی روایی  مثل شگردهای پازل گونه و ... که با استفاده از آن ها کار به اصطلاح چفت و بست پیدا کند. شگردهایی که بین شاعری غریضی و حرفه ای تفاوت ایجاد می کند. نمونه این فضاهای دوگانه و گاه چندگانه را می توان در شعر صفحه 30 خواند: «{فضای اول} کور هم اگر باشد از بریل بوسه اش  /بوی مرگ می آید /{فضای دوم }در مغازه ساعت فروشی / همه به فکر تعمیر وقت های از دست رفته اند /و ساعت ساز تنها به مرگ فکر میکند ...{ فضای سوم }بی گمان چیز دیگری نباید جای باروت باشد /تا ژنرال ها مدال بگیرند /اسلحه سازان کهنه کار این را خوب می دانند /و این را مرگ خوب می داند /که به احترامش یک دقیقه یا کمی بیشتر سکوت می کنند /{فضای چهارم }جای تعارف نیست /جهان از در خانه تو شروع می شود  و از پلی که دستش را به تو می گیرد و رد می شود /یک تکه کاغذ کافی است خوشبختانه! / تا ترانه های بومی را مرور کند /یک مداد کافی ایست خوشبختانه /تا نامم را بر روی دیوارها بنویسم /{ فضا پنجم }قفسه های کتاب خانه /چون مسافرخانه هایی /از کاغذهای سپید /کاغذهای سیاه ... /پر می شوند / سوال ها نمی مانند تا جوابشان را پیدا کنیم /و این را مرگ خوب می داند /که یک دیقیقه یا کمی بیشتر وقتت را می گیرد» انگار این سطرها که به تنهایی می توانند سطرهای موفقی هم باشند هر كدام از شعر های دیگری امده اند ؛ و همگی از سطرهای یک شعر نیستند. گاهی هم از دل همین شعرها به برش ها یا پاراگراف هایی می رسیم که به دلیل وجود فضاهای متفاوت در شعر قابلیت تبدیل شدن به شعرهای کوتاه و موفقی را دارند که از تکثر در معنا بهره می برند و خودشان به تنهایی شعرهای موفق و مستقلی محسوب می شوند؛ كه از به وجود امدن اطناب در کار جلوگیری میکنند. و از انسجام در معنا فضا  و.... بهره می برند.  نمونه این شعرها را می توان در شعر صفحه 35 دید بخوانید:

«سرپر

تپانچه

برنو

کلاشینکف

دوربین دار

در این مغازه

مرگ را در مدل های مختلف می فروشند. و ... ادامه دارد »

و این شروع تفاوت های میان شاعران غریضی و حرفه ایست ، در نوع رفتار هنگام سرایش شعر  که در شاعران حرفه ای بخش اعظمی از آن با توجه به ذهنیت تربیت شده در طول سال های متمادی نسب به نحو همنشینی کلمات استفاده از فرم های روایی متعد شناخت نظرگاهی  مناسب در رسیدن به تصاویر بکر از زاویه دیدی جدید و ... شکل می گیرد، بخش دیگر در برخوردهای مجدد شاعر با اثر  حذف و جا به جایی بعضی کلمات حروف و گاهی سطرها به دست می اید ؛ نازک کاری هایی که برای نزدیک شدن به طرح اصلی کار انجام می شود ، اتفاقی که معطوف به شعر نیست و در هنرهای دیگری مثل سینما گاهی در تدوین ، صحنه هایی برای رسیدن به ضرب آهنگ مناسب تر از کار بیرون می آید. ادامه شعر 35: «و من کارمند منظم تمام رودخانه های زمینم /با لبخندی سبک /تمام سرزمین ها را گشته ام / با جاره ایی به سنگینی زندگی /و حالا با ساعت های عصبانی کنار امده ام /و پیش توام / از ان اتاق زیر شیروانی / دستم را گرفت / تامتفکر/ زیبا و خوشحال /به نظر برسم پلی که تمام پیاده های جها از آن می گذرند /آدم های داخل قاب عوض می شوند /تصمیم گرفته ام خانه ام را بفروشم /با آسمانی که بالی سر داشت /چند نسل بعد /چند نسل بعد /چند نسل بعد /چند نسل بعد /چند نسل /حالا زمان همه چیز گذشته است  /و من دیگر دیر به مدرسه نمی روم  پوتین های سربازی ام را گم کرده امجلوی روزنامه فروشی نمی ایستم / آنقدر پیر شده ام که این عصا جوان به نظر می رسد /حالا روی این صندلی گهواره ایی / می ن شی ن م می ن شی نم می ن شی /و می خواهم سرخپوست بمیرم.» شاید یکی دیگر از چیزهایی که ذهن خواننده را بعد از خواندن این شعر  درگیر خودش مي کند تنافضاتیست که در روایت اتفاق می افتد ؛ آنجا که «پیره» در سطر یازدهم می نویسد: « با اجاره ای به سنگینی زندگی» و در سطر بیست و دو می نویسد :« تصمیم گرفته ام خانه ام را بفروشم.» پیره باید بداند عدم توجه به نکاتی به ظاهر پیش پا افتاده در نگاه اول ، مثل انسجام در روایت ، گاه عواقب سنگینی را متحمل متن می کند.

دو

به نظرم «پیره» در کتاب اول موفق شده گام های بزرگی بردارد و از خیلی ها در حوزه شعر سپید جلوتر باشد ؛ و این موفقیت ها با توجه به سن شاعر که در کتاب بیست و دو ساله است ارزشی افزوده پیدا می کند. و واقعیت قضیه آن است که دیگر ترکیباتی ذهنی مثل «عطر دلواپسی / تفنگ مهربان/ساعت های عصبانی و...» دیگر در شعر امروز جایگاهی ندارند.