نگاهی کوتاه به مجموعه شعر نردبان اندر بیابان
سروده ضیاء موحد
شاعر با تجربه های زیست شده به درک و دریافت و شناختی از هستی می رسد و این تجربه ذهنی را در شعر به فعلیت می رساند . شعر محصول تجربه شخصی شاعر است که با زبان تبلور می یابد و در زبان قابل شناخت و دریافت است .
موحد در ابتدای کتاب شعر نردبان اندر بیابان با سخنی از پل والری استفاده از تجربه زیستی دیگران را برای شاعرلازم و مفید می داندو می گوید اگر کسی نتواند به جز زندگی خود زندگی دیگران را زیست کند زندگی خود را هم نمی تواند زیست کند این نوع هم زیستی و زیست شناختی در حوزه علوم انسانی مجموعا به یک تجربه زیستی منجر می شود که شاعر بر پایه این یافته های تجربی شکل مضمون معنا و زبان را می آفریند و در این آفرینش حیات حقیقی تبلور می یابد که این تجلی را شاعر در شعر محقق می کند .
شعر خوب نشان از یک تجربه زیستی کامل دارد و شعر بد نشان از یک تجربه زیستی ناکامل و نا رسا دارد .تشخیص این امر بلاواسطه در ذهن خواننده شکل می گیرد . جهانی که شاعر می آفریند بیانگر وسعت تجربه زیستی است که هر قدر دامنه آن کم و تجربه زیست شده ان اندک باشد زبان نیز در این تنگنا خود را نشان می دهد .منظور والری این نیست که شما از تجربه زیستی دیکران بهره بگیرید بلکه زیست دیگران را تجربه کنید
انسان در گذر زمان دارای تجربه ی زیستی است و آنچه در زبان شکل می گیرد محصول همین تجربه زیستی است نه انکه شاعر تصور کند که باید از تجربه زیستی دیگران که کاملا شخصی است بهره بگیرد نظر پل والری تامل در هستی با تعیناتش به شکل دقیق و عمیق است همه ی انسان ها در حیات خود از زیست دیگران تجربه به دست می آورنداما تجربه دیگران را نشان دادن یا استفاده از آن جز خصیصه هنر نیست هنرمند جهان خود را با همه ی خصوصیت منحصر به فردش می آفریند و در لحظه آفرینش آنچه مقدم برزبان و وجود است تجربه زیستی اوست که این تجربه در کنار زبان و وجود شکل نهایی هنر را پدید می آورد حال اگر شاعر بخواهد تجربه زیستی دیگران را در شعر به کار گیرد کاریکاتور شعری به دست می آید نه آفرینش .
شعرهای این مجموعه به لحاظ تجربه زیستی گونه گون هستند آنجا که شعر فقط بر پایه تجربه او شکل گرفت شعر زیبایی است ولی آنجا که از روی دست دیگران تجربه می اندوزد شعرهای موفقی به دست نمی آید این نبود یکسانی تجربه زیست شاعرانه به تولید شعرهای نا یک دست می انجامد و زبان او را از یگانگی دور می کند در حالی که موحد شاعر است و دنباله رو کسی نیست حتی خود را مرید نیما هم نمی داند و بر آنست تا جهان جدیدی بیافریند اما گاه این آفرینش در حد کشف یا ساخت یا دریافت می انجامد زیرا زیان و تجربه در همه ی شعر ها یگانه نیستند حال آیا ضیا موحد شاعر مدرنی است ؟ و اگر این گونه است تجربه مدنیت مدرن چرا در همه جا حضور ندارد ؟چرا زبان او گاه به آرکاییسم کاملا سنتی و گاه به مدرنیسم نزدیک می شود ؟گاه گرایش افراطی به حضور معنا دارد و گاه یک تصویر ساز ماهر می شود البته گاهی وسوسه می شود تا شعری بی فعل بگوید مانند شعر من از کلام یا حتی با غزل و قصیده جوانی در پایان کتاب کنار می آید و مهمتر اینکه نام کتاب را می گذارد نردبان اندر بیابان چون هنوز به یک تجربه زیست شاعرانه یگانه دست نیافته است به همین دلیل با تحکم اقتدار وتخاطبی می گوید شاعر اشیا را پر از شعر کن نه شعر را پر از اشیا . راستی تصویر جامعه ی شهری در شعر یک شاعر مدرن چرا کم رنگ است ؟ اما طنز مدرن در شعر او را می پسندم و این کلام کاملا با جان شاعرنه و تجربه زیستی او همخوان است او جهان را طنز آمیز می خواهد طنز آمیز می بیند و طبعا با این تجربه جهان را طنز امیز می سراید .
نگاه کن آن گربه را
چگونه آرام
ار آن سکو برخاست
و باز
بر این سکو آرام
خواب رفت
آه که عمر من همه در اضطراب رفت
ghashang bood .khoshhal misham be ma ham ye sari bezani
جناب اقای محمدی عزیز سلام و ارادت متقابل دارم و برقرار باشید .
ورودت به دنیای پر هیاهوی وب مبارک
سلام
خوبی
نترس
از اینکه عاشق شوی
با جان ودل
عشق خشنود کننده ترین
و زیبا ترین احساس دنیاست
نترس از دل آزرده شدن
یا اینکه طرف مقابل
به تو عشق نورزد
در هر کاری خطری هست
و هیچ کاری
پاداشی همچون پاداش عشق
در بر نخواهد داشت
وبلاگت متالب قشنگی دارد به وبلاگ من هم سر بزن