حرف نو

فرهنگ هنر و ادبیات

حرف نو

فرهنگ هنر و ادبیات

چرا شعر ما ... ؟

 

      محمدرضا محمدی آملی


آیا می دانید  که هر ایرانی یک شاعر است و در طول عمر ش حداقل یک بار  شعر گفته است ؟  آِیا می دانید در تاریخ اجتماعی ایران چند هزار تن شاعر آمد و رفت ؟ آیا می دانید امروزه چند هزار   شاعر داریم ؟ آیا می دانید چند هزار شاعر داریم که حداقل یک شعر در مطبوعات داخل یا خارج کشور چاپ کرده است ؟ آیا می دانید چند تن شاعر زنده ی زن داریم ؟ آیا می دانید چند هزار شاعر حداقل یک مجموعه ی شعر چاپ کرده اند ؟ آیا می دانید چند منتقد شعر داریم ؟ آیا می دانید در 85 سال گذشته چند هزار مجموعه شعر چاپ شده است ؟ آیا می دانید در بیست سال اخیر تعداد شاعران چند برابر تعداد شاعران 200 سال اخیر است ؟ آیا می دانید  چند ناشر مجموعه شعر چاپ می کند ؟ آیا می دانید بسیاری از شاعران امروزشعرشان را با هزینه ی خود و با لوگوی ناشر منشر می کنند ؟ آیا می دانید رسانه های دولتی از انعکاس شعرغیر خودی به شکل ملموسی پرهیز می کنند ؟ آیا می دانید تیراژ کتاب های شعر به کمتر از هزار نسخه رسیده است ؟ آیا می دانید از داشتن یک هفته نامه یا ماهنامه شعر محرومیم ؟ آیا می دانید فقط تعداد معدودی از افراد که از انگشتان یک دست کمترند با هزاران دشواری مبادرت به چاپ فصلنامه یا گاهنامه ای در باره شعر می کنند ؟ آیا می دانید در حوزه شعر هیچ خبر رسانی معتبری نیست ؟ آیا می دانید برخی از شاعران در عسرت و تنگدستی و فقر روزگار می گذرانند و دم بر نمی آورند ؟ آیا می دانید برای مرغ و خروس مجله تخصصی ماکیان و... وجود دارد ؟ و برای سنگ های تزیینی و آرایش و درخت و مد لباس و ماشین و آهن آلات و دکوراسیون و فرش و مبل  آلومینیوم  همچنین . چرا ملتی هفتاد میلیونی با داشتن حداقل سی هزار شاعر حی و حاضر  از داشتن یک مجله شعر محروم است ؟ چرا شاعران ایران از داشتن یک نهاد غیر دولتی  مثل کانون شاعران محروم است ؟

چرا برای فوتبال این سرزمین میلیارد ها هزینه می شود اما کسی دلش برای شعر و شاعر  نمی سوزد ؟ چرا مردان شریفی چون م _ آزاد و منوچهر آتشی  در سال های پایان عمر فقط باید با نجابت زندگی کنند و  بر سر سفره شان پول  نفت نباشد ؟  چرا برای بزرگداشت فروغ و شاملو باید با هول و ولا در پستو های خانه گرد هم آییم ؟ چرا شاعران غیر دولتی از داشتن خانه شعر واقعی محرومند ؟ چرا روزنامه ها  از داشتن صفحه ی شعر روزانه پرهیز می کنند  ؟ چرا در  کتاب های درسی با تسامح فقط با  نام دو سه تن شاعر امروز با شعر های از صافی گذشته مواجه هستیم ؟ چرا تنها  مکان ارتباطی شاعران در اینترنت فیلتر می شود ؟ چرا کسی به خواندن شعر  علاقه ای نشان نمی دهد ؟ چرا ناشری کتاب شعر چاپ نمی کند ؟

به این چراها چه کسی باید پاسخ بگوید ؟

 

 

 

 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 5 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 23:23

سلام.
ناز و خرام خزان
در
دایره ی افسون.

ع-خاکسار قیری یکشنبه 6 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 00:13 http://www.tash.blogfa.com

سلام / نمی دونم این جمله از کی بود که گفته می خواهم بعد از مرگم اثار مرا نخوانند...من این جمله را باور و دوست دارم خب پس نوشتن برای بعد از مرگ منتفی هست الان هم که خواننده نیست ...بنابراین بهتر است برای این که ورشکست نشویم شعر یا هر مطلب دیگری را با دست چپ و پس از فراغت از کار بنویسیم...من که دارم زندگی می کنم گاهی مطلبی شعری بنظرم می رسد اما نود درصد اوقات حاضر نیستم و نمی شوم که بنویسم الان اگر کسی با دلیل و برهان بگوید شعر و نوشته هایت بدرد نمی خورد( برخلاف بعضی ها که سکته می کنند) ناراحت نمی شوم اما اگر بگو ید زیبا بود خوشحال می شوئمُُُُُ!!!

شیکا دوشنبه 7 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:33 http://www.shikaavili.blogfa.com

با درود
از پایداری وبیداریت خرسندم

مرغ سحر سه‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 21:33

گلهای کاغذی ما را خراب کرد / گل کاشت وجهان راغرق گلاب کرد/ استاد تسلیت

امید سه‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 22:38 http://neveshte.blogfa.com

سلام

از وبلاگتون خوشم اومد خوشحال میش با شما تبادل لینک داشته باشم

ع. ص سه‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:39

با سلام نخستین
مطلب شما را در باره ی جهانی شدن یا جهانی نشدن خواندم .
حق با شماست . با مشکلاتی که به آنها اشاره کرده اید موافقم.
متاسفانه یکی دو تا هم نیستند . اما از یاد نباید برد که صادق هدایت در شرایطی اسفناک تر از وضع فعلی ما بوف کور را نوشته است که سال گذشته در آمریکا آن را در شمار ۱۰۰ کتاب
مهم ادبیات جهان قرار دادند . دقیقا یادم نیست شماره ۴۹
یا ۵۱ از تمام داستان هایی که از زمان گیلگمش تا به حال نوشته
شده است . نکته دیگر این که ادبیات ما نیمی از این قرن را درگیر سیاست و آرمان و موعظه بوده است . تازه ده بیست سالی است به خود آمده و هنوز خیلی زود است میوه ی باب طبع جهان به بار بیاورد . عجله شاید کار شیطان نباشد . اما کار آنهایی است که بدون آگاهی از پسند و سلیقه جهان می پندارند جایزه جهانی شان دیر شده است . بگذریم که جوایز
در این رابطه لزوما عامل تعیین کننده نیستند.
از توجهی که به کار من دارید خوشحالم .
با مهر و ارادت ع . ص .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد