بیژن جلالی شاعر نازک اندیش، عابر هزار توی های شعر، او که آواز جانش، جان جهان است خم می شود و بر شعر بوسه می زند ، طعم شعر را دوست دارد، طعم شعر باران خورده را که به سوی او پرواز می کند.
بیژن جلالی در آبان ماه 1306 در خیابان پاریس تهران به دنیا آمد. خانواده پدری او در اصل تفرشی بودند.او از کودکی به شعر و جهان شاعرانه می اندیشید بی آنکه خود را غرق مطالعه دیوان شعرا کند جهان را شاعرانه می نگرد. پروانه ای کوچک دل نازکش را در رقص شعله آتش رها می کند و آن سوتر، مرغی شعرش را به منقار می بردآواز جان شاعر را.
شعر بیژن جلالی، شکل و ساختار ویژه ای دارد. مضمون در شعر او با ترکیب واژه ها و اصوات و عباراتی بیان می شود که مخاطب نازک اندیش شعرش با او پرواز می کند. موسیقی شعر چونان مه ی که از گندمزار عبور کند، ناشی از اصواتی است که شاعر در شعر خود از آن بهره می گیرد. گویی شعر او از ترکیب تعابیر، نازک خیالی، سادگی و اصوات، تولد یافته است. تعابیر، اصطلاحات فارسی، فضاهای ساده و صمیمی و بهره گرفتن از امکانات و ظرفیت های زبان فارسی، شعر او را برای مخاطب شعرش قابل فهم کرده است.
از بیژن جلالی دفتر شعرهایی چون روز ها ، دل ما و جهان، رنگ آب ها، آب و آفتاب، بازی نور، شعر سکوت و ... به جا مانده است.
بیژن جلالی جمعه 24 دی ماه 1378 در هفتاد و دو سالگی جهان را بدرود گفت.
شعری از بیژن جلالی با صدای اسماعیل جنتی در لینک زیر
سلام
خدا رحمت کند ..مگر مرحمتی باشد برای ...
شاعر اگر بین ما نیست شعرش سخن می گوید