محمدرضا محمدی آملی
این
روزها و ماه ها در باره شعر ساده زبان فارسی بسیار نوشته اند و این نوعی رفتار منطقی مدنی
است که هر کس به تناسب ذوق و دانش ادبی در باره ارزش و اهمیت ساده نویسی در شعر
امروز بنویسد. مزدک پنجه ای از جمله این
هاست . وی در پاسخ به حافظ موسوی که در میزگرد شعر دهه 80 ( منتشر
شده در روزنامه اعتماد مورخ 5/2/92 ) در وبلاگ خود تحت
عنوان بازگشت به تعادل مطلبی نوشته اند که
قابل احترام است.
اما همه
ما باید بپذیریم که در جهانی زیست
می کنیم که تکثر و تنوع جزو ذاتی آنست. اگر شعر را نوعی تجربه زیست شده شاعر با
هستی بدانیم هر شاعر در شعرش به تجلی بخشی از تجربیات خود دست می زند و با توجه به
دانش شعری ، سابقه فرهنگی ، پشتوانه ادبی ، ذوق سلیم و علاقه شخصی هر کس مجاز است
رفتاری متناسب با جان خویش در برابر جهان داشته باشد .
بنابراین اگر محمد آزرم در
" هوم " دست به نوعی رابطه با جهان می زند ودر این رابطه کشفی دیده نمی
شود شاید من با جهان او بیگانه ام و یا اگرمن جهان شاعرانه ی " 53 ترانه
عاشقانه " شمس لنگرودی را دوست دارم شاید به دلیل نسبت نزدیک من با جهان شاعر
است . هر کدام از اینان حق حضور دارند . شاید با درک حضور دیگری در شعر بتوان از میان
انبوه تجربه های شاعرانه تجربه ای ماندگار خلق کرد . با نفی نمی توان به اثبات
رسید
.
بنابراین افراط و تفریط در
بیان و زبان شعر امروز امری طبیعی است چراکه انسان امروز مجموعه ای از افراط ها و
تفریط ها ،خوبی و بدی ها و زیبایی ها و زشتی هاست. گذشت زمان تعادل را تبیین و
تعریف می کند
. در تاریخ شعر فارسی هم رشید
وطواط بود و هم خاقانی شروانی وهم ناصر خسرو وهم شیخ محمود شبستری و هم کلیم
کاشانی و هم سعدی و حافظ و نظامی و ایرج میرزا.
به قول نیمای بزرگ آن که الک
در دست دارد از پشت سر می آید
سلام عنوان مطلب من بازگشت به اعتدال بوده است.ضمن این که از دقت نظر شما و تاملی که بر نوشتار من فرمودید سپاسگزارم