محمدرضا محمدی آملی
نگاهی به کتاب "بی گزند از باد و باران "شاهنامه به نثر ، گزارش کاوه گوهرین انتشارات نگاه ، 1392
این کتاب همانگونه که از نامش پیداست گزارشی از داستانهای شاهنامه در همه ادوار تاریخی، حماسی و اسطورهای است. دردهه های اخیر چند تن ازاهالی قلم؛ هر یک به شیوه و اسلوب زبان خویش شاهنامه منظوم فردوسی را به زبان نثر برگرداندند. یکی به بیت وفادار ماند و دیگری به حفظ داستان همت گماشت
ادامه مطلب در روزنامه آرمان چهارشنبه اول خرداد 1392
کتاب شاهنامه به نثر گزارش کاوه گوهرین که امسال در نشر نگاه به چاپ رسیده، از داستانها و حماسههای شاهنامه فردوسی است. عنوان فرعی کتاب بیگزند از باد و باران است؛ شاید بهتر بود نام کتاب بیگزند از باد و باران و عنوان فرعی آن شاهنامه به نثر میبود. این کتاب همانگونه که از نامش پیداست گزارشی از داستانهای شاهنامه در همه ادوار تاریخی، حماسی و اسطورهای است. دردهههای اخیر چند تن ازاهالی قلم؛ هر یک به شیوه و اسلوب زبان خویش شاهنامه منظوم فردوسی را به زبان نثر برگرداندند.
یکی به بیت وفادار ماند و دیگری به حفظ داستان همت گماشت. شاید در میان برگردانهای مختلف از شاهنامه، برگردانهای دبیر سیاقی و ایرج گلسرخی، نامدارتر باشند. گزارش گوهرین ازشاهنامه فردوسی به زبان نثر در ادامه این سنت نوپایی است که در قرن اخیررواج یافته است. اما پرسش اول این است که شکوه شاهنامه در زبان شعر است یا نثر؟ پرسش دوم این است آیا در تغییر و تبدیل زبان شعر به زبان نثر عظمت هنرزبان شاعرانه فردوسی سقوط نمیکند؟ و پرسش سوم اینکه آیا ارجمندی شاهنامه به نقل داستانهای حماسی و تاریخی و اسطورهای آنست یا به بیان شاعرانه و روایت هنرمندانه او از وقایع تاریخی، اسطورهای و حماسی. حال با این پرسشها آیا در زمانه ما ضرورتی دارد تا شعر شکوهمند شاهنامه را به زبان نثرامروزین تغییر دهیم؟بیتردید برگردان متون ادبی مهم از زبان شعر به زبان نثر یا حتی تغییر زبان متون مقدس مانند قرآن در قرن اخیر رواج بیشتری یافته است. اما همه ما میدانیم که ترجمه یا برگردان از زبانی به زبان دیگر، سبب فروپاشی نظام نحوی زبان میشود. بدیهی است که هیچگاه از متن برگردان شده، انتظار متن اصلی نمیرود.
پس آن دسته از شاعران و خوانندگانی که با شعر انس و الفتی دیرینه دارند، شاید هیچ گاه نیاز به خواندن شاهنامه فردوسی به نثرنداشته باشند؛ چراکه در هر تغییر و تبدیلی امکان حذف، تحریف، جاافتادگی، فهم نادرست متن و تفسیر شخصی وجود دارد. بنابراین شاهنامه به نثر برای آن دسته از خوانندگان متوسط فرهنگی است که برآنند تا با فرهنگ سنتی نسبتی ولو اندک بهم رسانند. فردوسی در اولین بیت شاهنامه چنین میسراید: «به نام خداوند جان و خرد/ کزین برتر اندیشه برنگذرد». گوهرین، این بیت شورآفرین را چنین به زبان نثر تبدیل کرده است: «فرزانه سخنسرای توس در نخستین بیتهای کتابی بس سترگ؛ یکی از بهترین ستایشهای ادب پارسی از خدایی را میسراید که جان و خرد را به انسان ارزانی داشته است و برتر از هرگونه ستایش است.»بیتردید هر خوانندهای با خواندن این برگردان در مییابد که آن فر و شکوه و زیبایی که در شعر فردوسی است، در نثر متجلی نیست. وقتی شعر به مرز معنی و یعنی میرسد این تنها مشکل گوهرین نیست؛ هیچ استاد سخن دیگری هم نمیتواند احساس شاعرانه و بیان اندیشمندانه را مانند فردوسی به خواننده منتقل کند. زیرا با تغییر کلمات و جملات و از بین رفتن موسیقی درونی و بیرونی و بار عاطفی واژهها، آن معنای ارجمندی که باید به خواننده منتقل شود در متن دوم اتفاق نمیافتد.
از این روست که باید اعتراف کنیم متن دوم یا فروتر از متن اول است، یا فراتراز آن. برگردان شاهنامه با معنی و یعنی خود شاهنامه نیست. اثری متفاوت با ساختار و بافتار ادبی است حتی اگر کسی مانند گوهرین بکوشد زبانش را به زبان متون سده پنجم نزدیک کند.کتاب شاهنامه به نثر گوهرین که من مایلم آن را بیگزند از باد و باران بنامم؛ کوششی ستودنی در پیوند میان طبقه متوسط فرهنگی با سنت فرهنگی و فرهنگ سنتی است. او سالها با داستانهای شاهنامه هم نفس شد تا توانست با زبانی متفاوت از زبان روزانه و معاصر ارتباطی عمیق تر برقرار کند. در مقدمه کوتاهی که گوهرین بر این کتاب نوشته خود به این امر واقف است که شکوه شاهنامه درنظم آنچنان تابنده است که اگر آن را به جامه نثری ساده درآوری، چیزی اندر کف نخواهی آورد مگر کلمات و واژگانی سخت بی روح. بر پایه این گفتار، او درصدد برآمده تا زبان نثر کتاب بی گزند از باد و باران را با تلفیق زبان شاعران امروز و زبان نثر متون ادبی سده پنجم و ششم شکل دهد. حاصل کار زبانی است که با همه برگردانهای موجود از شاهنامه فردوسی متفاوت است. دور شدن از زبان امروز و رسیدن به زبانی که بتواند تا مقدار زیادی حال و هوا و فضای تاریخی و اسطورهای را در ذهنها تداعی کند، کاری بس سخت و دشوار است و گوهرین پس از سالها زبانورزی و شاعری و با متون منظوم و منثور ادب فارسی زندگی کردن به این زبان دست یافته است. اما ایکاش در این تجربه، گوهرین کمتر به برساختههای واژگانی و فعلی خود اعتماد میکرد.
زیرا کسی که با زبان زیبای متونی چون تاریخ بیهقی انس و الفت دارد، نمیتواند فعل خشمیدن را قبول کند. و چون رستم چیزی ندید بر رخش خشمیدن گرفت. اگر گوهرین فعل مرکب خشم گرفت راهم مینوشت چیزی از شکوه زبان او نمیکاست. یا گوهرین در ص83 مینویسد: آزادگان رستم در میان گرفتند و غرق بوسهاش ساختند. شاید بهتر بود ترکیب فعلی غرق بوسه کرد را به جای غرق بوسه ساخت به کار میبرد. یا در بسیاری از موارد حرف اضافه بر به جای حرف اضافه به به کار رفته است. یا در پارههایی از متن کتاب، را ی مفعولی حذف میشود. گوهرین گویا به عمد خواسته است به نوعی نوآوری در زبان دست بزند. بنابراین ساخت مصادر جعلی را آگاهانه در جای جای کتاب به کار برده است.
شاید به این دلیل که اوشاعر است و هرنوع دخل و تصرف در نظام دستوری زبان را جزو اختیارات شاعرانه میداند. اما به هر روی؛ این ویژگی از اهمیت کار او که نشانه سالها کوشش مداوم درزمینه شاهنامهپژوهی است چندان نمیکاهد. گوهرین از دوران جوانی با متون ادب کهن الفتی درست بهم رسانده بود. گزیدهای که انتشارات امیرکبیر در سالهای دور به کوشش ایشان منتشر کرده است، گویای این واقعیت است که ایشان بر خلاف برخی از شاعران نوگرا، هیچ گاه از دنیای شکوهمند ادب دیروز دور نبوده است.
واین انس دیرینه، وی را در تبدیل شعر شاهنامه به زبان نثر یاری رسانده است. او تصحیح تازهای از شاهنامه به دست نداده اما خود را نیز به هیچ تصحیحی که تاکنون از شاهنامه وجود دارد نیز وفادار نشان نداده است. وی در این کتاب هرکجا که خواسته با تکیه بر ذوق خویش در متن دست برده و به این نکته در همان مقدمه اشاره کرده است: «برخلاف رای بزرگان اندیشهورز....که بر درست بودن هفتخان پای میفشرند، راقم این سطور هفت خوان را ترجیح میدهد.» و برای اثبات حرف خویش دلایلی اقامه میکند. همین گونه است نامهایی که گوهرین اصرار دارد با همان صورت قدیم نوشته (به قول گوهرین نبشته) شود. مانند کیکباد به جای کیقباد؛ یا شترنگ به جای شطرنج، یا ورده به جای برده، یا باژ به جای باج و یا فام به جای وام.اگرچه کوشش ایشان در نزدیک کردن نسل جوان و طبقه متوسط فرهنگی با شاهنامه ارزشمند است، اما گاه در متن منثور از واژههایی برای حفظ زبان خویش بهره میگیرد که خود نیازمند شرح و معنی جداگانهاند؛ مانند کلمه زُفت یا چدن و یا قرطاس که گوهرین آنها را در پانوشتها شرح کرده است. برای اینکه در غیر این صورت خواننده ناگزیرمیشد برای ارتباط معنایی به کتب لغت مراجعه کند. در حقیقت یکی از کارهای ارزشمند این کتاب همین پانوشتهای مختلفی است که در صفحات مختلف آمده است. ارزش شرح نوشت این واژگان در این است که خواننده متوسط را با ریشه، سابقه و معناهای گوناگون یک واژه آشنا میکند. این واژهها شامل اسامیشخصیتهای شاهنامه، ترکیبات مشکل و اصطلاحات خاص است. البته هر کلمه حتی اگر در چندین صفحه تکرارشود؛ تنها یک بار معنا میشود.یکی از ویژگیهای کتاب بیگزند از باد و باران برگردان شعر شکوهمند شاهنامه به زبان شعر امروزین است. ابیاتی از شاهنامه از جمله سوگسرودی که فردوسی برای فرزند خود سروده است، تبدیل به شعر امروزین شده است. در برگردان شعر دیروز به زبان شعر منثور امروز، گوهرین از اشعار احمدشاملو، سهراب سپهری و سیاوش کسرایی وام گرفته است. فردوسی سروده است: «مرا سال بگذشت بر شصت و پنج/ نه نیکو بُود گر بنازم به گنج» و گوهرین چنین سروده: «آنک مرا/ سال گذشته ز شصت و پنج/ وسرمای درون/ چیرگی دارد». تبدیل شعر به شعر، نوعی طبعآزمایی است. در داستان شیون باربد بر تنهایی خسرو نیزاین شیوه برگردان شعر به شعر اعمال شده. «دریغا/ شیرین خسروا که تو بودی!/ زین پس/ نبایدم/ نه نغمه و ترانه/ نه چنگ و نه رود».شاهنامه تاکنون به کوشش شاهنامه پژوهان بسیاری به زبان نثر برگردانده شده است؛ اما بیشک بیگزند از باد و باران درمیان انبوه کارهای انجام شده، تلاشی چشمگیر است. چرا که تمام کوشش گوهرین انتخاب زبانی نزدیک به زبان شاهنامه بوده تا بتواند حس کلمات و بار عاطفی واژگان را به نیکوترین صورت به ذهن خواننده منتقل کند.